
زندگی انسانها، پیش از انقلاب کشاورزی، زندگیای بسیار برابرتر از امروز بود. اما آغاز کشاورزی و یکجانشینی نابرابریهای هر چه بیشتری میان انسانها به وجود آورد. رفتهرفته نابرابری به چیزی طبیعی و بدیهی تبدیل شد، تا آنکه، با آغاز انقلابهای دوران مدرن، بار دیگر جوامعْ تلاش برای برابری را پی گرفتند. مدرنیته میگفت برابری چیزی «غیرطبیعی» است و انسانها همه برابرند. اما شاید عصر جدیدی در راه باشد، عصری که در آن نابرابری به چیزی «طبیعی» تبدیل شود.
گاردین — نابرابری بهقدمت عصر پارینهسنگی است. سی هزار سال قبل، گروههایی از قبایل شکارچی در روسیه بعضی از اعضای قبیله را در مقابری باشکوه، انباشته از هزاران مهره از جنس عاج، دستبندها، جواهرات و اشیای هنری، به خاک میسپردند، درحالیکه سهمِ بقیه چالهای ساده در دل خاک بود.
بااینحال، گروههای شکارچیِ باستانی، بیش از جوامع انسانیِ پس از خود، برابریطلب بودند، چون داراییهای بسیار اندکی داشتند. داراییْ پیششرطی ضروری برای نابرابری درازمدت است.
در پی انقلاب کشاورزی، داراییها بیشتر شدند و، به موازات آن، نابرابری نیز افزایش یافت. همچنان که انسانها مالکیت زمین، حیوانات، درختان و ابزار را به دست گرفتند، جوامع سلسلهمراتبیای ظهور کردند که در آنها اعیان انگشتشمار، برای نسلهای متمادی، بخش عمدۀ ثروت و قدرت را به خود اختصاص دادند.
انسانها سرانجام به جایی رسیدند که این نظم و ترتیب را بهعنوان امری طبیعی و حتی بهمثابۀ تقدیری الهی بپذیرند. سلسلهمراتب نهتنها قاعده و هنجار بلکه مطلوب نیز بود. چگونه میشد نظمی وجود داشته باشد، جز در قالبِ سلسلهمراتبی آشکار میان اعیان و عوام، میان مردان و زنان، یا میان والدین و فرزندان؟
روحانیان، فیلسوفان و شاعران …