
پژوهشهایی که محققانِ علومِ شناختی انجام میدهند روزبهروز محدودیتهای عقل را بیشتر برای ما روشن میکند. افکار ما از انواع و اقسام پیشداوریها رنج میبرد و شکستهای مکرر ما در آزمونهای عقلی گاهی واقعاً ناامیدکننده میشود. اما اگر این پیشداوریها واقعاً برای گونۀ ما فایده داشته باشند چه؟ اگر هدفِ عقل نه صرفِ تشخیص صدق از کذب بلکه اساساً چیزی دیگر باشد چه؟
نیویورکر — در سال ۱۹۷۵، پژوهشگرانِ دانشگاه استنفورد از گروهی از دانشجویان کارشناسی برای شرکت در پژوهشی دربارۀ خودکشی دعوت کردند. به شرکتکنندگان بستههایی شامل دو یادداشتِ خودکشی داده شد. در هر بسته، یک یادداشت به قلم فردی معمولی نوشته شده بود، یادداشت دیگر به قلم فردی که متعاقباً خودکشی کرده بود. سپس، از دانشجویان خواسته شد تا یادداشتهای حقیقی را از یادداشتهای ساختگی تشخیص دهند.
برخی دانشجویان دریافتند که آنها استعدادی شگفت در انجام این کار دارند. از بین ۲۵ جفت یادداشت، آنها یادداشت واقعی را ۲۴ بار بهدرستی تشخیص دادند. دیگر دانشجویان دریافتند که آنها در انجام این کار ناتواناند. آنها تنها ده بار یادداشت واقعی را تشخیص دادند.
همانطور که اغلب دربارۀ پژوهشهای روانشناختی شاهد هستیم، کل آزمایش ساختگی بود. هرچند نیمی از یادداشتها واقعاً حقیقی بودند، آنها از دفترِ پزشکی قانونی ایالت لسآنجلس گرفته شده بودند، اما امتیازات ساختگی بودند. بهطور متوسط، دانشجویانی که به آنها گفته شده بود تقریباً همواره درست تشخیص دادهاند، در مقایسه با دانشجویانی که به آنها گفته شده بود در بیشتر موارد اشتباه کردهاند، از بصیرت بیشتری برخوردار نبودند.
در مرحلۀ دوم پژوهش، پرده از روی این فریبکاری برداشته شد. به دانشجویان گفته شد که هدف اصلی …