بله، تردیدی نیست که سرعت تغییرات جهانی آنچنان هولناک شده است که انگار دیگر از گذشته چیز چندانی نمیتوان آموخت. گذشته همچون رؤیایی دور یا کابوسی تلخ جلوه میکند که رفته و اثری از آن بهجای نمانده است. اما واقعیت این نیست. تونی جات به ما نهیب میزند که اعتقادِ افراطی به تازگی این دورانْ خطرناک است، زیرا هنوز در بر همان پاشنه میچرخد و جنگ از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتر است.
نیویورک ریویو آو بوکز — سدهٔ بیستم هنوز فاصلهٔ چندانی از ما نگرفته است، اما اکنون کشمکشها، دستاوردها، آرمانها و هراسهای آن در حال فرورفتن در ظلمت کژحافظه (۱) هستند. ما در غرب باشتاب کوشیدهایم تا آنجا که میتوانیم از زادوتوشهٔ اقتصادی، فکری و نهادی سدهٔ بیستم چشم بپوشیم و دیگران را نیز تشویق کردهایم چنین کنند. پس از سال ۱۹۸۹، با اعتمادبهنفسی بیحدوحصر و بدون تأمل کافی، سدهٔ بیستم را پشت سرگذاشتیم و جسورانه با گامهایی بلند به سدهٔ پس از آن درآمدیم، با پیلهای از حقایق خودخواسته و نصفهونیمه که بر گرد خویش تنیده بودیم: پیروزمندی غرب، پایان تاریخ، لحظهٔ تکقطبی آمریکا، پیشروی ناگزیر جهانیسازی و بازار آزاد.
این باور که گذشتهها گذشته و دوران جدید سر رسیده است تنها شامل حال جزمیات و نهادهای منسوخ کمونیسم در روزگار جنگ سرد نمیشود. طی دههٔ نود و دوباره پس از واقعهٔ یازدهم سپتامبر، چندین بار شگفتزده شدم، چون مردمانِ این عصر، برای نفهمیدنِ بستر تنگناهای داخلی و خارجیِ عصر حاضر، برای گوشنکردن با گوش جان به رهبران خردمندترِ دهههای متقدمتر، برای تلاش فعالانه در جهت فراموشکردن و نه بهیادآوردن، و برای انکار تداوم و ادعای نوبودگی، هرجا که از دستشان برآید پافشاریهای مفرط به خرج میدهند. ما با …