
در تاریخ، رقصیدن و خوشگذرانی غالباً مخصوص طبقۀ مرفه جامعه بوده است. اما در عصر ما، که فوتبال محبوبترین خوشگذرانیِ آدمها شده، همه بهشکلی برابر میتوانند در زمین چمن به بدن خود کشوقوس بدهند، برقصند و توپ را از خط دروازه رد کنند. فوتبال آرمان انسانها را در حد توان خود محقق کرده، آرمانی که میخواست همه آزاد باشند و درعینحال از قانون پیروی کنند: آرزویی که از برابری انسانها حکایت میکرد و همزمان حامی استعدادهای متفاوت و گوناگون انسانها بود.
لسآنجلس تایمز — طبق کتاب جدید سایمون کریچلی، وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم [۱]، فوتبال «رقص بالۀ طبقۀ کارگر» است. بههمینسان، کریچلی را میتوان «فیلسوف طبقۀ کارگر» نامید، یعنی او فلسفه را نوعی دغدغۀ پرولتاریایی میبیند، نه فعالیت نخبگان که باید در برجهای عاج انجام شود. او به تمام موضوعات، خواه خودکشی باشد خواه فوتبال، با دقت فکری یکسانی مینگرد. نوشتار او نهتنها ژرف و فلسفی بلکه فهمپذیر و محاورهای است.
فوتبال، زمانی نهچندان دور، بهعنوان موضوعی نگریسته میشد که مناسب تحلیل فکری نیست، چیزی مادون شأن کاوش فلسفی و هنوز، آنچنان که باید، به «فلسفۀ فوتبال» پرداخته نشده است.
کریچلی توضیح میدهد که «درحقیقت، من در اینجا قصد ندارم که ‘فلسفۀ فوتبال’ بنویسم». درعوض، او دربارۀ چیزی مینویسد که من آن را «فوتبالِ فلسفه» توصیف میکنم، او در آن کشف میکند «که بیشترِ آنچه به باور من از نظر فلسفی درست است، دربارۀ موضوعاتی کلی همچون فضا، زمان، امیال، عقل، زیباییشناسی، اخلاق و سیاست، دقیقاً دربارۀ فوتبال نیز درست است». بنابراین، او میخواهد خواننده را قانع کند که فوتبال میتواند به ما دربارۀ فلسفه و معنای وجود انسان در جهان بینش بدهد، …