
پیرهون، شکاک کلاسیک یونان، آنقدر در همه چیز شک میکرد که همیشه باید کسی همراهش بود تا مراقبش باشد. تا او میخواست فکر کند «آیا این ارابه وجود دارد یا نه؟» ممکن بود همان ارابه او را زیر بگیرد. البته پیرهون نمایندۀ افراطیترین نوع شکاکیت است. شکاکان معتدلتری هستند که به برخی چیزها یقین دارند، اما گاه آنقدر همان «برخی چیزها» متنوع میشود که بین خودشان نیز درگیری به وجود میآید.
فیلاسفی نو — شاید تصور کنید که معنای شکاکیت فلسفی را میدانید. معمولاً شکاکیت فلسفی را به دکارت برمیگردانند، که در تأملات (۱۶۴۲) این پرسش را مطرح کرد که آیا اصلاً چیزی هست که بتواند در موردش کاملاً یقین داشته باشد یا نه. چنانکه همه میدانند، او گفت چنین چیزی وجود دارد: او نمیتواند دربارۀ وجودداشتن خودش هیچ شکی داشته باشد. اما دکارت ابتدا به سناریوهای شکاکانۀ افراطی مشغول شد، مخصوصاً اینکه دارد خواب میبیند یا اینکه شاید «شیطان فریبکاری» باورهای غلطی را در او القا میکند که یقینی به نظر میآیند. معروفترین شکل پذیرش این نوع از شکاکیت در فرهنگ عامه فیلم «ماتریکس» (۱۹۹۹) ساختۀ برادران واچوفسکی است، که به شما میگوید ممکن است فقط مغزی در یک خمره باشید یا، به عبارت دقیقتر، کیانو ریوز در یک خمره. شکاکیت دکارتی باورهای ما را در برابر آزمونی سخت قرار میدهد، با این امید که دست آخر بتواند باورهایی را بیابد که بتوانند از این چالش سربلند بیرون بیایند.
اما دربارۀ این تصویر …