
انسانها از کمککردن به دیگران لذت میبرند. اما گونۀ خاصی از انسانها، یعنی ثروتمندان، معمولاً، علاوهبر لذت، از کمککردن سود هم میبرند. آنها اموالشان را وقف خیریهها میکنند و، در قبالش، از مالیات معاف میشوند یا ائتلافهای سودآور جدید میسازند. گرچه خیلیها به انگیزۀ آنها برای چنین کارهایی بدگماناند، تحقیقات نشان میدهد انگیزههای ما برای بخشش و کمک بسیار پیچیده است: مخلوطی از خودپرستی، نوعدوستی و شاید هم هراس از مرگ.
ایان — جورج برنارد شاو، نمایشنامهنویس ایرلندی، در سوسیالیسم برای میلیونرها (۱۸۹۶) کنایۀ لطیفی داشت: برای ثروتمند «واقعاً مهم نیست پولش صرف کار خیریه شود یا نه، به شرط آنکه با بخشش این پول وجدانش آرام شود و جایگاه اجتماعیاش بهتر شود». آیا او حق داشت اینقدر بدبین باشد؟
واقعیت امروزی آن است که سهم ثروت خصوصی در برآوردهکردن نیازهای اجتماعی بسیار اندک است. [۱] حداقل میتوانیم به خودمان دلداری بدهیم که چرخ مؤسسات غیرانتفاعی بدون مبالغ اهدایی کلانثروتمندان هم میچرخد. ولی آیا ثروتمندان بدون بخشش «دوام» میآورند؟ نوعدوستی چه نیازهایی را برآورده میکند؟ آیا دلیل بخششمان آن است که دنیا جای بهتری شود یا وظیفهمان را در قبال اجتماع انجام دهیم؟ یا انگیزۀ کارهای خیریه دلایلی نهچندان نجیبانه است، مثلاً فشار همتایان یا جایگاه اجتماعی یا نوعی مصرف به قصد خودنمایی؟
مطالعات نشان میدهند که، در کل، افرادی که احساس خوب دارند کارِ خوب میکنند و به همین ترتیب، افرادی که کارِ خوب میکنند احساس بهتری پیدا میکنند. ثروتمندان هم استثنا نیستند. کمک به خیریه آن بخشهایی از مغز را که به پاداش و لذت مربوطاند فعال میکند. درست است که ثروتمندان دلایل متمایزی برای کمک به خیریهها …