آقای خودم، خانم خودم؛ دربارۀ پدیدۀ وصلت با خود<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

آقای خودم، خانم خودم؛ دربارۀ پدیدۀ وصلت با خود

وصلت با خود نمودی است از استقلال انسان مدرن یا تصویری است از خودخواهی لجام‌گسیخته؟

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۶ دقیقه مطالعه

bookmark
آقای خودم، خانم خودم؛ دربارۀ پدیدۀ وصلت با خود

زمانی‌که در تنهایی مفرط تنها چهرهٔ آشنا همان چهرهٔ صبح و شب درون آینه باشد، آرام‌آرام عاشقش می‌شویم، به این امید که بتواند به‌تنهایی همهٔ جاهای خالی زندگی‌مان را پر کند. امروزه مربیانی از سراسر دنیا، در دوره‌های «وصلت با خود»، راه‌های معاشقه با خود و گرامی‌داشتن خود را به مخاطبانشان می‌آموزند. پولینا آرونسون از تجربهٔ ده‌هفته‌ایِ دورهٔ وصلت با خود و همهٔ احساساتی می‌گوید که در این دوره به سراغش آمده است.

ایان — تابستانی که گذشت برای دومین‌بار ازدواج کردم. برخلاف ازدواج قبلی‌ام، که ۱۱ سال پیش در سالن اصلی شهر برگزار شد، این بار مراسم بسیار ساده و بدون تکلف برگزار شد. جشن را در فضای بازِ کاری‌اوکی در ماوِرپارک برلین برگزار کردیم، آمفی‌تئاتری کلنگی، درست وسط جایی که در گذشته منطقه‌ای ممنوعه میان برلین شرقی و غربی بوده است. تقریباً پانصد نفر مهمان حضور داشتند که بیشترشان را نه پیش از آن دیده بودم و نه قرار بود پس از آن ببینم. لباسی سیاه به تن و عینک آفتابی به چشم داشتم. نه از ساقدوش خبری بود و نه کسی از ثبت احوال آمده بود، با این اوصاف حتماً حدس می‌زنید که خاخام و کشیشی هم آن دور و بر نبود و درنهایت هم عقدنامه‌ای نوشته نشد. علاوه‌بر‌این‌ها، شاه‌دامادی هم نبود که کنار من بایستد: این من بودم که به ازدواج خودم درمی‌آمدم، درحالی‌که همسر و دو فرزندم از ردیف اول شاهد ماجرا بودند.

میثاق‌های ازدواج را در قالب آواز و به‌شکلی آهنگین و نمایشی به زبان آوردم، آن هم در مقابل شاهدانی که در آنجا جمع شده بودند (و اکثرشان نمی‌دانستند قضیه از چه قرار است). این جشن چهارونیم دقیقه‌ای عجیب و غریب پایان دورهٔ ده‌هفته‌ای «وصلت با خودِ» [۱] آنلاینی بود که بهار امسال در آن شرکت کردم. سه‌چهارم انگیزه‌ام …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۶ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (زمستان ۱۳۹۶) منتشر شده است.