
گاردین — بهمدت سه ماه، موضوع صحبت همه این بود که آیا جنگی درمیگیرد، آیا ولادیمیر پوتین بلوف میزند یا جدی است. بعضی از روسیهشناسان که مدتها به مردم میگفتند جای نگرانی نیست حالا هشدار میدادند. برخی دیگر، که از دیرباز پوتین را مورد انتقاد قرار میدادند، دربارۀ این ماجرا میگفتند فقط میخواهد جلبتوجه کند و این کارها همه خودنمایی است. در محافل تحلیلگران، مباحثهای میان میدانبینها و تلویزیونبینها وجود داشت. میدانبینها تمرکز عظیم قوای روسی در مرز و در کریمه را میدیدند و هشدار حمله میدادند؛ تلویزیونبینها میگفتند تلویزیون روسیه، برخلاف وقتهای دیگری که قصد حمله داشته، به جنونِ جنگ دامن نزده، پس جنگی در کار نخواهد بود.
شب بیستوچهارم فوریه، پروندۀ این پرسش برای همیشه بسته شد. موشکهای روسیه به تأسیسات نظامی و اهداف غیرنظامی اوکراین برخورد کرد و نیروهای زرهی روس از مرز اوکراین گذشتند. سپس موضوع بحث تغییر کرد: چرا؟ آیا پوتین دیوانه شده بود؟ آیا واقعاً نگران گسترش ناتو بود؟ آیا (آنطور که پوتینشناس قدیمی، فیونا هیل، میگفت) در چارچوب مقولههایی جدا از اخلاق فکر میکرد که اساساً ریشه در تاریخ داشتند و مقیاس زمانیشان برای آدمهای خاکی قابلدرک نبود؟ آیا میخواست ذرهذره امپراتوری روسیه را بازسازی کند؟ آیا بعد از اوکراین نوبت به استونی میرسید؟
من در ماه ژانویه به مسکو رفته بودم تا ببینم چه چیزی دستگیرم میشود. شهر واقعاً زیبایی بود. برف بر زمین نشسته بود و همه بسیار آرام بودند. بله، سرکوبها رو به افزایش بود، میدان برای اظهارنظر سیاسی روزبهروز تنگتر میشد و تعداد جانباختگان کرونا از آمار رسمی بیشتر بود. ضمناً بله، پوتین نسبت به کرونا دچار بدگمانی شدید بود و هرکس را …