
فایوبوکس —
سوفی روئل: امکانش هست همین ابتدای کار جوهرۀ راست افراطی را توضیح بدهید؟ راستهای افراطی معمولاً چه باورهایی دارند؟
کاس مود: جوهرۀ راستِ افراطی بومیگرایی [۱] است، یعنی این باور که آدم بخشی از یک گروه ذاتیِ مبتنی بر فرهنگ یا نژاد است که باید یکدست باشد، و دیگران را تهدیدی در دستیابی به این یکدستی به شمار میآورد. راستگرایان افراطی دوست دارند کشورشان کشورِ مخصوص ملت یا نژاد خودشان باشد. دوست دارند درهای کشور را بهروی دیگران ببندند و بقیۀ دنیا را فضایی تهدیدآمیز به حساب میآورند.
تفاوت اساسی میان خودِ راستگرایان افراطی در دیدگاهشان نسبت به دمکراسی است. راست تندرو [۲] اصولاً دمکراسیستیز است. اعتقادی به این ندارد که مردم باید رهبرانشان را خودشان انتخاب کنند. راست رادیکال [۳] به دمکراسی باور دارد، اما آن را حالتی افراطی از اکثریتگرایی [۴] میداند. پس، برخلاف سیستم لیبرالدمکراسیِ ما که مصونیتهایی برای حقوحقوق اقلیتها، حاکمیت قانون و تفکیک قوا قائل است، در مسلک راست رادیکال، اکثریت در زمینۀ «انتخاب رهبران» اجازه مییابند هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
روئل: از کتابتان، وضعیت امروزی راست افراطی [۵]، متوجه شدم مشکل این است که دیدگاههای راست رادیکال به جریان اصلی سیاست وارد شدهاند. درست است؟ یعنی دیگر صرفاً گروههایی حاشیهای نیستند که لفاظی بومیگرایانه کنند.
مود: بله. بخش زیادی از آثار موجود دربارۀ راست افراطی (و بعضی از کتابهایی که امروز بررسی خواهیم کرد) در بستر دو دهۀ پایانی قرن بیستم قرار دارند، یعنی زمانی که راست رادیکال را چالشی برای جریان اصلی میدانستند. راستهای افراطی از بیرون میآمدند، مسائل جدیدی با خود به همراه میآوردند، کارهایشان پذیرفتنی نبود.
به …