
گاردین — روایات مربوط به «ریشههای بشریت» امروزه تقریباً همان نقشی را برای ما بازی میکنند که اسطوره برای اهالی یونان باستان و تمدن پولینزی بر عهده داشت. البته منظورمان تشکیک در دقت یا ارزش علمی این روایات نیست، بلکه توجه به این نکته است که هر دوی اینها کارکردی نسبتاً مشابه دارند. برای نمونه، اگر به سه میلیون سال اخیر بنگریم، بیشک کسی برای بار نخست آتش روشن کرده است، کسی نخستین غذا را پخته و کسی اولین مراسم ازدواج را اجرا کرده است. میدانیم که اینها رخ دادهاند، ولی هنوز بهدرستی نمیدانیم چگونه. راحت وسوسه میشویم تا داستانهایی دربارۀ چگونگی رخدادن اینها بسازیم: داستانهایی که، بیشک، بازتاب ترسها و امیدها و نگرانیها و دغدغههای خود ما هستند. درنتیجه، این اعصار دور و دراز همچون بستری میشوند برای فانتزیهای جمعی ما انسانها.
نگاهی به یک مورد مشخص بیندازیم: در دهۀ ۱۹۸۰، حوایِ میتوکندریایی سروصدای زیادی به پا کرده بود، زنی که گمان میرفت نیای مشترک تمامی ما انسانها باشد. البته شواهدی از بقایای او در دست نبود، ولی توالی دیاناِی انسانی حاکی از این بود که چنین نیای مشترکی که حوالی ۱۲۰ هزار سال پیش میزیسته باید وجود داشته باشد. البته کسی انتظار نداشت بتوانیم بقایای شخص او را بیابیم، ولی کشف چندین فسیل جمجمه در درۀ کافتی بزرگ، در شرق آفریقا، شواهدی در اختیار ما گذاشت تا بتوانیم دربارۀ ظاهر و محل زندگی او حدسهایی بزنیم. هنوز دانشمندان مشغول بحث دربارۀ جزئیات این اکتشافات بودند که نشریات عامهپسند شروع به چاپ داستانهایی کردند دربارۀ برداشتی امروزین از افسانۀ باغ عدن، خاستگاه واقعی انسانها، علفزار و رحمی که به ما جان داد.
احتمالاً بسیاری از ما هنوز هم تصاویری …