
ما با عادتهایمان شناخته میشویم و دیگران را هم با عادتهایشان میشناسیم. نظم زندگی روزمرۀ ما، اینکه وقتی صبح بیدار میشویم چهکار کنیم و هر ساعت از روز را چطور بگذرانیم، بهواسطۀ عادتها ایجاد میشود. پس تعجبی ندارد که عادت موضوع تأملات فیلسوفان و روانشناسان فراوانی باشد، اما جای تأمل است که چرا غالباً نگاهی منفی به عادتها داشتهایم و آنها را ناآگاهانه، ناخوشایند، غیرعقلانی و حتی غیرانسانی دانستهایم. پژوهشهای جدید معتقدند شاید باید نگاهمان به عادتها را عوض کنیم.
سایکی — عادتها زیربنای روالهای کاری ما را میسازند که بخش اعظمی از زندگی روزمرهمان را تشکیل میدهد. وقتی مزاحمتی نداشته باشیم، بدون اینکه لازم باشد هر لحظه ارزیابی دقیقی از کارهایمان داشته باشیم، آنها را انجام میدهیم. قهوه دمکردن سر صبح یا با مترو سر کار رفتن نیاز به هیچ درنگ یا تأمل هشیارانهای ندارد. هوبرت دریفوس، فیلسوف درگذشته، دراینباره گفته است که عادتها بخشی از «تمرینهای هرروزهمان برای کنارآمدن با مشکلات هستند».
همسو با این برداشت، فیلسوفان ذهن و دانشمندان علوم شناختی معتقدند عادتها بسیار مکانیکی بوده و پاسخهایی تقریباً خودکار به نشانههای بیرونی هستند و خارج از کنترل ارادیمان اتفاق میافتند. وقتی میفهمیم عادتها معمولاً مانع از این میشوند که از ظرفیتمان برای رسیدن به اهداف و خواستههایمان استفاده کنیم، احساس میکنیم آنها بدون فکر و بهشکل بازتابی اتفاق میافتند. مثلاً این اواخر خیلی از ما، از روی عادت، دست دراز کردهایم تا با دیگران دست بدهیم درحالیکه میدانستیم بهخاطر کرونا نباید چنین کاری کنیم.
بااینحال، حتی پیشپاافتادهترین عادتها نیز حکایت از آگاهی بالایی دارند. درواقع، عادتها …