
مهماننوازی و تکریمِ غریبهها از اصلیترین پایههای فرهنگهای بشری بوده است. در بسیاری از آیینها آب و غذادادن به غریبه و فراهمکردن جایی برای استراحت او نوعی وظیفۀ مقدس به شمار میرفت. از سوی دیگر، غریبهها هم در بسیاری مواقع قدیسان یا حتی خدایانی در لباس مبدل به شمار میرفتند. زندگی شهری جدید اگرچه این وظیفه را از دوشمان برداشت، اما همچنان ما را نزدیک غریبهها نگاه میداشت، تا اینکه پاندمی شروع شد و از غریبهها، جز نامها یا تصاویری روی صفحۀ گوشی، چیزی باقی نماند.
گاردین — برای این حس غریب بیم و امید، که با دیدن شلوغیهای پساقرنطینه به دل انسان میافتد، باید واژۀ جدیدی ساخت. تماشای استادیوم ومبلی و ورزشگاه ویمبلدون، درحالیکه تقریباً پر از تماشاگر است، بسیار دوستداشتنی است. اما آیا لازم است آدمها اینقدر نزدیک هم بایستند؟ حتماً باید اینقدر با شور و خروش آواز بخوانند؟ واقعاً لازم است وقتی یکی امتیاز میگیرد تماشاگرها اینطور با خوشحالی سروگردن همدیگر را در آغوش بفشارند؟ بله که لازم است، این کاری است که طرفداران تیمها در مسابقات ورزشی همیشه میکنند. اما، با بازگشایی فضای زندگی، بسیاری از ما فراموش کردهایم در حضور کسانی که نمیشناسیم چطور رفتار میکردهایم. آداب رفتار در چنین موقعیتی را دوباره باید فرابگیریم. از بقیه چقدر باید فاصله داشته باشیم؟ چه وقت دوباره اجازه داریم با غریبهها گپوگفتی معمولی داشته باشیم؟ (البته اگر قبلاً اهل صحبتکردن با غریبهها بودهایم.) الان دیگر دستدادن منسوخ شده است؟ خطمشیِ ماسکزدن، که همین حالا هم کمتر مراعات میشود، با شلوغشدن مغازهها و اتوبوسها و قطارها بیشتر زیرپا گذاشته میشود.
کووید به روابط ما با غریبهها نوری تابانده که نمیشود …