
درست است که هندوستان پیش از آنکه به سلطۀ بریتانیا درآید مسیر عقبماندگی از دیگر نقاط جهان را در پیش گرفته بود، اما بسیاری از استدلالهایی که در دفاع از دوران راجِ بریتانیا ارائه میشود نیز بر پایۀ سوءبرداشتهایی جدی از گذشتۀ هند، امپریالیسم و خودِ تاریخ است.
گاردین — امپراتوری بریتانیا در هندوستان عملاً در ۲۳ ژوئن ۱۷۵۷ در نبرد پِلاسی بنیان نهاده شد. نبرد سریع و کوتاه بود، از بامداد آغاز شد و تا نزدیکی غروب خاتمه یافت. آن روز یکی از روزهای عادیِ فصل بادهای موسمی بود و گاهگدار بر فراز باغهای انبه در شهر کوچک پلاسی باران میبارید. پلاسی شهر کوچکی مابین کلکته -پایگاه بریتانیاییها- و مرشدآباد -مرکز پادشاهی بنگال- بود. در همین باغهای انبه بود که نیروهای بریتانیا با ارتش نواب سراجالدوله روبهرو شدند و قاطعانه شکستش دادند.
سلطۀ بریتانیا، حدود ۲۰۰ سال بعد، در نیمهشب ۱۴اوت ۱۹۴۷ به پایان رسید، با سخنرانی مشهور جواهر لعل نهرو که «میعاد با سرنوشت» [۱] نام داشت. دویست سال زمان درازی است. دستاورد بریتانیا در هند چه بود؟ و از انجام کدام کار بازماند؟
در دهۀ ۱۹۴۰، طی مدتی که در مدرسهای مترقی در بنگال غربی تحصیل میکردم، مرتب دربارۀ این پرسشها بحث میکردیم. این پرسشها تا همین امروز هم اهمیتشان را حفظ کردهاند، بهویژه از آن روی که هرگاه از حکومت جهانی موفق صحبت میشود، معمولاً نام امپراتوری بریتانیا به ذهن میآید. همچنین، در تلاش برای متقاعدکردنِ ایالاتمتحده به قبول نقش خود بهعنوان قدرت امپراتوری برجستۀ جهان امروز، باز هم پای امپراتوری بریتانیا به میان میآید؛ نیل فرگوسنِ مورخ دراینباره میپرسد «آیا ایالاتمتحده درصدد است بار ارثیۀ امپراتوریاش را به دوش بکشد یا میخواهد آن را بر زمین …