
در روز جمعهای از ماه آوریل ۲۰۱۶، درست وقتی رقابت دوقطبی ریاستجمهوری آن سال در ایالاتمتحده شدت گرفته بود و بیش از سی درگیری مسلحانه در اقصی نقاط دنیا بیداد میکرد، قریب به سه میلیون نفر بخشی از روزشان را به تماشای دو گزارشگر بازفید گذراندند که داشتند دور هندوانهای کِش لاستیکی میانداختند. کمکم و پس از ۴۳ دقیقۀ زجرآور، هم فشار روانی و هم فشار فیزیکی بر هندوانه زیاد شد تا اینکه، در دقیقۀ ۴۴، ششصدوهشتادوششمین کش هم انداخته شد.
گاردین — در روز جمعهای از ماه آوریل ۲۰۱۶، درست وقتی رقابت دوقطبی ریاستجمهوری آن سال در ایالاتمتحده شدت گرفته بود و بیش از سی درگیری مسلحانه در اقصی نقاط دنیا بیداد میکرد، قریب به سه میلیون نفر بخشی از روزشان را به تماشای دو گزارشگر بازفید گذراندند که داشتند دور هندوانهای کِش لاستیکی میانداختند. کمکم و پس از ۴۳ دقیقۀ زجرآور، هم فشار روانی و هم فشار فیزیکی بر هندوانه زیاد شد تا اینکه، در دقیقۀ ۴۴، ششصدوهشتادوششمین کش هم انداخته شد.
اتفاقی که بعد از آن افتاد شگفتزدهتان نمیکند: هندوانه با کثیفکاری زیاد ترکید. گزارشگرها زدند قدش، تکههای هندوانه را از روی عینکهای ایمنیشان پاک کردند، و بعد، کمی از هندوانه خوردند. برنامه تمام شد. و زمین همچنان به چرخش دور خورشید ادامه داد.
این ماجرا را برای این تعریف نمیکنم که بگویم اگر ۴۴ دقیقه از عمرتان را صرف زلزدن به هندوانهای در اینترنت کنید، اشکالی دارد یا، بهخصوص، خجالتآور است. اما این داستان مثال روشنی است از یکی از اصلیترین موانعی که وقتی تلاش میکنیم بهنحو صحیح از زمان استفاده کنیم با آن روبهرو میشویم، و آن چیزی نیست جز حواسپرتی.
دست آخر، وقتی توجهتان، هر روز بیشتر از قبل، اسیر چیزهایی میشود …