برای بررسیِ «شناخت» از دیدگاهِ کوزانوس، رسالۀ دربارۀ حدسها آغازگاه مناسبی به نظر میرسد. در این رساله، که خطاب به جولیانو سزارینی [۱] نگاشته شده، کوزانوس دستگاهی صوری ساخته است که به تعابیر متافیزیکی و معرفتشناختی تن میدهد؛ به بیان دیگر، دستگاه حسابیِ ارائهشده در این رساله، رابطۀ خدا و جهان و رابطۀ ذهن و معارف ذهنی را بهشیوهای نمادین به تصویر میکشد. اساسِ این نمادپردازی، رابطۀ واحد و اعداد است. برای فهم این دستگاه باید تصوری اجمالی از برخی اصول ریاضیات فیثاغوری داشته باشیم. ریاضیات از نظر فیثاغورث و پیروان او به دو بخش اصلی تقسیم میشود. بخش نخست با کثرت [۲] یا اجزای متشکلۀ یک چیز سروکار دارد و بخش دوم با مقدار [۳] یا اندازۀ نسبیِ آن چیز.
اندازه دو نوع است. اندازۀ ثابت و اندازۀ متغیر؛ اندازۀ ثابت بر اندازۀ متغیر تقدم دارد. کثرت نیز بر دو قسم است. نخست کثرت در نسبت با دیگر چیزها و دوم کثرت فارغ از نسبت، یا کثرت در نسبت با خود؛ کثرتِ فارغ از نسبت، بر کثرتِ نخست تقدم دارد. دانشِ کثرتِ فارغ از نسبت، حساب است و دانشی که به کثرت در نسبت با دیگر چیزها میپردازد، موسیقی است. هندسه و نجوم، بهترتیب، با مقدارِ ثابت و متغیر سروکار دارند. حساب، مادر علوم ریاضی است. موسیقی، هندسه و نجوم وابسته به حساباند اما حساب یکسره مستقل است.
برای فهم حسابِ فیثاغوری باید تصوری از معنای «موناد» و «عدد» داشت. موناد به معانی متفاوت اما مرتبطی بهکار رفته است. موناد عبارت است از الف. واحدِ فراگیر یا همهشمول. [۴] موناد را «عددِ اصیل، پدرِ خدایان و انسانها» خواندهاند. ب. مجموع اعدادی که همچون یک کل ملحوظ گشته است. بنابراین، جهان یک موناد است. هریک از اجزای منفرد جهان نیز نسبت به اجزای تشکیلدهندۀ …