
برای سالهای طولانی، آمارْ اسلحۀ اصلیِ جنگهای سیاسی بوده است. در بزنگاه هر انتخابات، طرفین رقیب، با کمال جدیت، به تدوین، استخراج و تفسیر آمارها مشغول بودهاند. اما گویا این روزها از تیزی این تیغ کاسته شده است. مردم از سیاستمدارانی که مدام از بالاوپایینشدن چند شاخص بیمعنی حرف میزنند خسته شدهاند. آخر از کجا معلوم که این آمارها راست باشد و دستکاری نشده باشد؟ چرا چنین اتفاقی افتاده است و جایگزین آمار چیست؟
گاردین — توانایی آمار در بازنمایی دقیق جهان در حال کاهش است. در نتیجۀ این امر، عصر نوینی از دادههای بزرگ تحت کنترل شرکتهای خصوصی در حال شکلگیری است، چیزی که میتواند دموکراسی را با خطر روبهرو کند.
از دیدگاه نظری، آمار باید به حلوفصل مناقشات کمک کند. باید نقاط مرجع پایداری به دست دهد که هر کسی، فارغ از جهتگیریهای سیاسی خود، بتواند با آنها موافقت نماید. بااینحال، در سالهای اخیر، سطوح متفاوت از اعتماد به آمار به یکی از شکافهای کلیدی تبدیل شده است که در بستر دموکراسیهای لیبرال غربی دهان گشوده است. اندکی پیش از انتخابات ریاستجمهوری در ماه نوامبر، برمبنای یک تحقیق در آمریکا مشخص شد که ۶۸ درصد از حامیان ترامپ به دادههای اقتصادی منتشرشده از سوی دولت فدرال اعتماد ندارند. در انگلستان، دانشگاه کمبریج و مؤسسۀ یوگاو (۱)، در یک پروژۀ تحقیقاتی دربارۀ نظریههای توطئه، دریافتند که ۵۵ درصد از مردم بر این باورند که دولت «حقیقت را دربارۀ تعداد مهاجران ساکن در انگلستان پنهان میکند».
گویی آمارها، بهجای کاستن از مناقشه و دودستگی، درواقع در حال شعلهورساختن آنها هستند. دشمنی با آمار به یکی از نشانههای راست پوپولیست تبدیل شده است، طوری که بین «متخصصان» مختلف، آماردانان و …