
برای خیلی از ما، این فرایند آشنایی است: اسمی را در گوگل جستوجو میکنیم. نامهای مشابه و نتایج پرت را کنار میگذاریم. بالاخره با آزمون و خطا چیزی دستمان را میگیرد. مثلاً میفهمیم طرف در اینستاگرام صفحهای دارد. بازش میکنیم. اول پستهایش را میبینیم و میخوانیم، بعد میبینیم چه کسانی را دنبال میکند، بعد چک میکنیم چه پستهایی را لایک کرده است و چه کسانی پستهایش را لایک کردهاند، و این فرایند را ادامه میدهیم تا به سرحد جنون برسیم. میل به تعقیب دیگران در اینترنت از کجا میآید؟
بگذارید ناپدید شوم تا شاید آنچه میبینم در زیباییاش به کمال رسد؛ چراکه آن وقت دیگر همانی نیست که میبینم.
سیمون وِی، ثقل و فیض
ییل ریویو — عشقِ غریبهها مثلِ رؤیای غریبههاست: برای ناظران، کسلکننده است و نامفهوم.
یا شاید آن موقع اینطور فکر میکردم، همان وقتی که برای اولین بار، از لابهلای صفحات اینترنت، پروفایل ریچل را پیدا کردم، با علم به اینکه او همان کسی است که آدام بهخاطرش من را ترک کرده بود. روی عکسِ ساحلهایی که رفته بود، کیکهای پفکرده و ناصافی که پخته بود، متنهایی که زیرشان خط کشیده بود و بچههای کوچکی که قلقلکشان داده بود، کلیک کردم. قفسۀ کتابهایش در پسزمینۀ تعدادی از عکسها پیدا بود. وقتی روی عکسها زوم کردم و چشمهایم را تنگ کردم، توانستم یک ردیف از کتابهای کلاسیکِ نعناییرنگِ پنگوئن را پیدا کنم. شریک عاطفی قبلی ریچل هم برخی از عکسهای ریچل را لایک کرده بود. این را از آنجا فهمیدم که من نهفقط روی عکسهای ریچل، بلکه روی پروفایل همۀ آدمهایی که عکسهای ریچل را لایک کرده بودند هم کلیک کردم، روی عکسهای آنها و روی پروفایل آدمهایی که آن عکسها را لایک کرده بودند هم همینطور. تا …