خیره در خیره<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

خیره در خیره

تمهیدی برای جولان کنجکاویِ جدید

نقدنامه علوم انسانی

۱۱ دقیقه مطالعه

bookmark

دو پاره‌خط کشیده‌شده بر صفحه را همه دیده‌اند و چشم‌ها تقریباً توانسته‌اند از سمتی آن‌ها را امتداد دهند و نقطۀ تقاطع را بیابند. با رسیدن به این نقطه می‌توان زاویه را تعریف نمود. همین‌که کُنج و زاویه یافته شد، کارِ خطوط تمام است و می‌توان چشم از صفحه برداشت. اما کودکی با دل‌شورۀ فراوان از ما دربارۀ آن سمتِ دیگر خواهد پرسید؛ انتهایِ دیگر این خطوط کجاست؟ و چرا با امتدادِ آن سمتِ همدوس و یافتنِ نقطۀ تلاقی از پای نشستید و از پیگیریِ سرنوشتِ سمتِ ناهمدوس شانه خالی کردید؟ هرقدر پاسخِ این پرسش بدیهی و معلوم باشد، اما هر پاسخی از پرسش‌برانگیزی این پرسش نمی‌کاهد. در نظر کودکان یافتنِ کنج، مقارن با جست‌وجو و کاویدن دور و نزدیک است. البته که کنج همواره خودش را در نزدیک نشان می‌دهد. خطوط همدوس همیشه جایی در همین حوالی به‌یکدیگر خواهند رسید اما آیا این موضوع سبب می‌شود به دنبالِ سمتِ ناهمدوس نرویم؟ او می‌خواهد همراهِ این سمت برود، شاید در دوردست‌ها هم خطوط با یکدیگر تلاقی بکنند. تنها آنانی متوجه این کنج‌کاوی شده‌اند که بداهتِ دیگری را به پرسش گرفته‌اند؛ آیا خطوطِ همدوس واقعاً و در همین نزدیکی به‌یکدیگر می‌رسند؟ اینک، ناهمسانیِ دوری و نزدیکی منشأ و مجالی فراهم آورده است تا انسان راهی برای اندیشیدن به مبدأ و معادِ این خطوط داشته باشد.

هر خطِ دلخواهی وقوعِ میانه‌ای در حد فاصلِ دور و نزدیک است. همواره تحقیق از میانه آغاز می‌شده و به اظهارنظر دربارۀ دور و نزدیک مشغول می‌شود. تنوع اندیشه‌ها دقیقاً وابستۀ این است که آن‌ها این تحقیق را چگونه پیگیری می‌کنند. اما در کشاکشِ زندگیِ دشواری که انسان در میانۀ دور و نزدیک دارد، لحظه‌ای منحصربه‌فرد وجود دارد؛ آن‌هنگام که انسان تصمیم می‌گیرد تا بر تفاوت‌ها …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۳و۴ مجلهٔ نقدنامه علوم انسانی (بهمن و اسفند ۱۴۰۲) منتشر شده است.