
تعریف شما از خودتان چیست؟ کدام خصوصیت ظاهری، روحی یا اجتماعیتان معرف «خود» شماست؟ آیا برداشت غالب دیگران از شما این خود را میسازد، یا برداشت خودتان؟ آیا شما اساساً قابل تقلیل به یک بدن، یک ذهن، یا یک نقش اجتماعی هستید؟ کتلین والِس، در نظریۀ جدیدش، به این پیچیدگی میپردازد و ادعا میکند که «خود»ی که همیشه محاط در یک شبکۀ اجتماعی دانستهایم، خودش، یک شبکۀ پیچیده است. پذیرش این سیالیت میتواند به فهم بهتر کیستی خودمان و دیگران منجر شود، و ارتباطمان با خودمان و دیگران را بهبود دهد.
ایان — من کیستم؟ همۀ ما این سؤال را از خودمان میپرسیم، و سؤالهای زیاد دیگری مثل این. آیا دیانای من هویتم را تعیین میکند یا من محصول نحوۀ بزرگشدنم هستم؟ آیا میتوانم تغییر کنم، و اگر میتوانم، تا چه حد؟ آیا هویت من یک چیز یگانه است، یا میتوانم بیشتر از یک هویت داشته باشم؟ فلسفه، از همان آغازش، با این سؤالها دستبهگریبان بوده است، سؤالهایی که در نحوۀ انتخابهای ما و تعاملمان با جهان پیرامونمان اهمیت دارند. سقراط بر این اندیشه بود که فهمیدن خویشتن ضروری است برای اینکه بدانیم چطور زندگی کنیم، و برای اینکه بدانیم چطور با خودمان و با دیگران خوب زندگی کنیم. تعیین سرنوشت خویشتن وابسته به شناخت خویشتن است، وابسته به شناخت دیگران و شناخت جهان پیرامونمان. حتی شکل حکومتها نیز بر پایۀ فهم ما از خودمان و از ماهیت انسان استوار هستند. درنتیجه، این سؤال که «من کیستم؟» دارای پیامدهای بسیار گستردهای است.
بسیاری از فیلسوفان، دستکم در غرب، در پی این بودهاند که شروط ثابت یا ذاتی «خودیّت» یا «خودبودگی» را شناسایی کنند. رویکردی که بهطور گسترده پذیرفته شده همان دیدگاه پیوستگی روانشناختی است، که در آن خود نوعی …