فصل چهاردهم: انسان
۱۴۰
انسان را ، به رویۀ معمولمان، توأمان متشکل از یگانگیِ نورِ طبیعتِ انسانی و از غیریتِ تاریکیِ مادی در نظر آورید. و انسان را ذیلِ نمودارِ اولیهمان بکاوید تا شما را یاریِ توضیحی واضحتر باشد. سه بخش انسان (یعنی اسفل، میانه و اعلی) را بهروشنی خواهید دید؛ و هر بخش را بهنحوی ثلاثه، سهمرتبه متمایز خواهید یافت. یکم به طریقِ تدریج، حدس پرورانید: ۱. در باب اجزای مادیِ کمتر شریف ۲. در باب دیگر اجزای جسمانی که پیوسته در گذرند و ۳. در باب سایر اجزایی که پایدارتر، فرم-مرتبطتر و بسیار شریفاند. دوم سپس، در صعودی متناظر، طبیعتِ روح-مرتبطترِ جسم را که با قوۀ حسّی درآمیخته، به تصویر کشید؛ و اینها را از خلالِ درجات تقسیم کنید تا شاید از طبیعتهای مبهم و پراکندهتر به طبیعتهای لطیفتر و ظریفتر درآیید. سوم مضاف بر این، نُه تمایزِ روحِ عالی را اضافه کنید. بنابراین، با توجه به سه مرتبۀ مادی، الف. نُه تفاوتِ مادیِ انسان را مییابید که نورِ حسّی را در خود جذب میکنند، و خرسندِ از رشدانگیزی (=حیات نباتی) اند. ب. و نُه تفاوتِ درآمیخته را مییابید که با آنچه حسّی و با آنچه مادی است آمیخته شده، آن جا که قوۀ حسّی میشکفد. ج. و سرانجام، …