
این روزها بازار فروش شادی و خوشبختی داغ است. هر کسی بساطی پهن کرده و توصیههایی برای رستگارشدن میفروشد. آرتور بروکس میگوید نباید در این وضعیت آشفته گیج شد. در طول تاریخ، فقط دو سبک خوشبختی وجود داشته: یا کسانی که میگفتند برای خوشبختی باید راحت گرفت و لذت برد، یا آنهایی که لذتگرایی را تحقیر میکردند و میگفتند خوشبخت کسی است که به وظیفهاش عمل کند. آیا میتوان این نزاع لذت و فضیلت را حل کرد؟
آتلانتیک — چند وقت پیش، دومین تولد کروناییام را جشن گرفتم. خیلی از چیزهایش عجیب بودند: گشودن کادوها در نرمافزار زوم، یادآوریهای پشتسرهمِ گوشیام از عکسهایی که مربوط به «یک سال پیش در چنین روزی» بودند (هرچند انگار همین ماه پیش بود)، شریک زندگیام که مدام رو به من میگفت «ایکی دوموس»، عبارتی ترکی که معنای تحتاللفظی آن «دو خوک» است.
خب راستش این عبارت «ایکی دوموس» در خانۀ ما کاملاً عادی است. مدتها پیش، برای اولین بار وارد کلاس زبان بزرگسالان شدم و سعی کردم دوست ترکیهای-آمریکاییام را در روز تولدش ذوقزده کنم. جوانتر بودم و با دستپاچگی کلمات جدید -اعداد! حیوانها! ماهها- را با هم قاطی کردم و بهجای «ای کی دوغدون» (تولدت مبارک)، گفتم «ایکی دوموس»، هرچند خودمان هم مثل خوک -در آپارتمان کوچک او بیرونِ دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس- خمار بودیم. حالا بیش از ده سال گذشته و آن لغزش زبانی به تبریک خاص خودمان برای تولدها تبدیل شده است.
خیلی از ما زبانی خصوصی داریم، کلماتی که مختص زندگی خانوادگیمان است. شاید پدر یا مادرتان در کودکی لقبی به شما داده باشند و حالا که بزرگ شدهاید، همچنان آن را یدک بکشید. شاید شوخی قدیمی یا ارجاعی مشترک به ترانهای داشته باشید. این واژگان، اسمهایی که …