تولد اساس در میانۀ حقوق و سیاست<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

تولد اساس در میانۀ حقوق و سیاست

بازخوانی سیاسی آموزۀ اساس اشمیت

نقدنامه علوم انسانی

۱۴ دقیقه مطالعه

bookmark

کارل اشمیت در ایران معمولاً به‌واسطۀ نظراتش در باب الهیات سیاسی شهرت دارد و در دهۀ اخیر، رویکرد الهیات سیاسی‌اش افق نوینی را در باب مطالعات اندیشۀ سیاسی، خاصه تا آنجا که به تبار الهیاتی مفاهیم جدید سیاسی، و به‌طور کلی مفهوم تجدّد و عصر جدید مربوط است، گشوده است. اما در عین حال اندیشۀ اشمیت دارای سویه‌های دیگری نیز هست که کمتر در ایران بدان‌ها پرداخته شده است؛ در آنجا که او نه صرفاً به‌عنوان یک فیلسوف سیاسی که به‌عنوان یک فیلسوف حقوق مطرح می‌شود، می‌توان بُعد دیگری از شخصیت فکری او را مشاهده کرد. فهم این بعد از شخصیت فکری اشمیت به‌عنوان فیلسوف حقوق، برای مخاطبانی که درگیر مطالعات آرای او در باب سیاست‌اند، گریزناپذیر است؛ به عبارت بهتر، فهم آرای او در باب سیاست، فلسفۀ سیاسی و الهیات سیاسی، تنها در صورتی محقق می‌شود که او را در قامت یک فیلسوف حقوق نیز مورد مطالعه قرار دهیم.

از همین روی، ما در این نوشتار، به بررسی آرای اشمیت در باب مفهوم «اساس» خواهیم پرداخت و پیوند این مفهوم با آرای سیاسی‌اش را برجسته خواهیم کرد. اشمیت در کتاب آموزۀ اساس [۱] به تشریح مفهوم اساس و تفاوت آن با قانون اساسی پرداخته است. او به درسنامه‌ای بسیار معروف در قرن هجدهم، یعنی کتاب حقوق ملل [۲] اثر اِمریخ دو واتل [۳] (۱۷۱۴-۱۷۶۷) فیلسوف سیاسی سوئیسی اشاره می‌کند [۴] که به این پرسش پاسخ می‌دهد که «اساس چیست»؟ واتل توضیح می‌دهد که اساس «مقررات بنیادینی است که نحوۀ اعمال قدرت عمومی را تعیین می‌کند» (چیزی جز برقراری نظم از یک سو و تحدید [صلاحیت] از سوی دیگر نیست)، «در اساس شکلی آشکار می‌شود که ذیل آن ملّت در مقام یک هیکل سیاسی عمل می‌کند» (اینجاست که مفهوم واحد سیاسی نمایان شده).[۵]

اما «حقوق ملل» در معنایی که واتل …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۲ مجلهٔ نقدنامه علوم انسانی (آبان ۱۴۰۲) منتشر شده است.