
حدود ۵۰ سال پیش، رواندرمانگری که روزانه تا ۱۶ ساعت کار میکرد در نوشتهای، در توصیف وضع زندگیاش، گفت «فرسوده» شده است. او این کلمه را بارها از زبان بیمارانش شنیده بود که عمدتاً معتادانی بودند که هروئین نابودشان کرده بود. رفتهرفته، فرسودگی ورد زبان همه شد. معلمان، پرستاران، پزشکان و کارمندان احساس میکردند شرایط سبعانۀ کار زندگیشان را سیاه کرده است. بعد توصیهها از راه رسیدند. پنج یا ده یا بیست راه برای رهایی از فرسودگی. اما آیا واقعاً کسی از فرسودگی نجات پیدا کرد؟
نیویورکر — گفته میشود که مفهوم فرسودگی به سال ۱۹۷۳ برمیگردد، یا حداقل میتوان گفت حدود همان سالها بود که چنین نامی را روی این پدیده گذاشتند. در دهۀ ۱۹۸۰ کمتر کسی را پیدا میکردی که دچار فرسودگی نباشد. رابرت فگلز، پژوهشگر دانشگاه پرینستون، ترجمۀ انگلیسی جدیدی از کتاب ایلیاد را در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد؛ در این ترجمه آمده که آشیل به آگاممنون میگوید «نمیخواهم مردم فکر کنند بزدلی نالایق و فرسودهام». نیازی به گفتن نیست که عبارت «فرسودگی» در نسخۀ یونانی اصلی وجود نداشته است. باوجوداین، همین تصور که رزمجویان جنگ تروا، در سدۀ دوازده یا سیزدۀ قبلازمیلاد، دچار فرسودگی بودند نشانۀ خوبی برای ادعای عمومیت این اختلال است: کسانی که دربارۀ فرسودگی قلمفرسایی میکنند میگویند که این پدیده همیشه و در همهجا وجود داشته و در آینده هم همینطور یا حتی بدتر وجود خواهد داشت. رواندرمانگری سوئیسی در سال ۲۰۱۳ کتابی دربارۀ تاریخچۀ فرسودگی منتشر کرد که با جملهای شروع میشد که در موقعیتهای اضطراری ورد زبانها میشد: موضوع فرسودگی بیشازپیش جدی شده است و به دغدغهای عمومی بدل شده است. او در کتابش پافشاری میکند که مواردی از فرسودگی در …