ایدۀ نظم پیشاحقوقی<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

ایدۀ نظم پیشاحقوقی

مقدمه‌ای تاریخی بر تفکر انضمامی اشمیت

نقدنامه علوم انسانی

۹ دقیقه مطالعه

bookmark
ایدۀ نظم پیشاحقوقی

قرن هجدهم میلادی و آنچه بعدها «جنبش روشنگری» نامیده شد، حیات جوامع غربی را به‌نحو ریشه‌ای دگرگون کرد. آنچه از قرن پانزدهم میلادی به بعد به‌سان غباری در هوای فرهنگ اروپایی پراکنده بود، در این قرن تجسّد یافت و روابط و نهادها و موجودیت‌های جدیدی آفریده شد. شروع این فرآیند را به‌طور نمادین، نیمۀ دوم قرن هفدهم میلادی و تأسیس دولت‌های ملّی بر اثر انعقاد پیمان وستفالی دانسته‌اند. به بیان دیگر، تأسیس نهاد دولت ملّی نخستین پدیده‌ای بود که دگرگونی‌های مذکور را متعیّن ساخت.

تغییر در روابط و نحوۀ بودن انسان‌ها واقعیتی بود که شواهد آن دست‌کم از قرن پانزدهم میلادی قابل مشاهده است. اما صورت‌یافتن این تغییرات و جایگزین‌شدن این صورت جدید بر جای صورت‌های پیشین واقعه‌ای بود که در قرن هجدهم محقّق شد. بدین‌ترتیب، قرن هجدهم را باید قرن صورت‌مندشدن نظم واقعی و انضمامیِ حیاتِ انسان مدرن دانست. این نظم صوریِ جدید پدیداری است که از بدو پیدایش، موضوع مشترک مطالعۀ اندیشمندان علوم سیاسی و حقوق بوده است. اما التفات به برآمدن آن از بطن نظمی انضمامی و رابطۀ بغرنج این دو نوع نظم، در آغاز چندان آشکار نبود.

یکی از نخستین کسانی که به صراحتِ بیشتری به این امر التفات یافت و تاریخِ پس از خود را عمیقاً متأثر کرد، کارل مارکس بود. مارکس نظم صوری حاکم بر جامعۀ مدرن را بازتاب نظمی واقعی می‌دانست که آن را شیوه‌های تولید می‌نامید و هرگونه تغییر در نظم صوری را از مجرای تغییر در واقعیت تولید پیگیری می‌کرد.[۱] این قضیه در مورد اساس دولت، که واحد اصلیِ زیستِ انسان مدرن باشد نیز صادق بود. اساس دولت‌های مدرن در این نگاه، مجموعه‌ای از نیروها و روابط تولید بود که حول نحوی تقسیم کار، سازمان یافته بود، آن نوع تقسیم کاری که کارِ …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۲ مجلهٔ نقدنامه علوم انسانی (آبان ۱۴۰۲) منتشر شده است.