
بیونگ-چول هان، فیلسوف آلمانی-کرهای، تمدن معاصر را گرفتار نوعی افسردگی ساختاری میبیند؛ جهانی که در آن دیگر نیازی به سرکوب نیست، چون انسانها داوطلبانه خود را استثمار میکنند. از نظر هان، سرمایهداری دیجیتال شکل رابطهها، زمان، عشق، هنر و حتی احساس ما از زندگی را دگرگون کرده است. دگرگونیای که پیامدش نه رشد و آزادی، بلکه تنهایی، فرسودگی و خالیشدن از معناست؛ همان چیزی که او آن را «زمستان تمدن» مینامد. جاش کوهن، روانکاو و منتقد فرهنگی، در این یادداشت تحلیلی مروری فراگیر بر آثار و اندیشههای هان ارائه میدهد.
ایان — در اواخر دهۀ گذشته با بیونگ-چول هان آشنا شدم، هنگام نوشتن کتابی دربارۀ لذتها و ناخرسندیهای بیفعالیتی. تحقیقات اولیهام دربارۀ فرهنگ کارِ بیش از حد و تحریک دائمی خیلی زود من را به کتاب جامعۀ فرسودگیِ[۱] هان رساند، که نخستین بار در سال ۲۰۱۰ به زبان آلمانی منتشر شده بود. توصیفهای هان از فرهنگ فرسودگی در نئولیبرالیسم مرا با آن احساس ترکیبیِ نادر اما بیخطای تحسین و عصبانیت مواجه کرد که زمانی ایجاد میشود که میبینی حرفهای یک نفر دیگر بیانی دقیق و کامل از شهودهای دستوپاشکستۀ خودت است.
در قلب برداشت هان از جامعۀ فرسودگی یک پارادایم جدید سلطه جای دارد. کارگر در جامعۀ صنعتی الزام به سختتر کارکردن را در قالب احساس گناه ناشی از فرامن[۲] درونی میکند. فرامنِ زیگموند فروید یک ناظر متخاصم است که ما را از درون مجازات میکند، و زمانی در کودکی شکل میگیرد که روان ما شروع به درونیکردنِ ممنوعیتهای اِعمالشده از جانب والدین میکند. به عبارت دیگر، فرامن ریشه در چهرههای بیرون از ما دارد، طوری که وقتی به ما میگوید چه کاری انجام دهیم، انگار فرمانی را از فردی دیگر میشنویم. …