دکتر رضا داوریاردکانی، فیلسوف و اندیشمند ایرانی، استاد ممتاز فلسفه دانشگاه تهران و رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در فاصله سالهای ۱۴۰۲-۱۳۷۷ از اصلیترین متفکران تأثیرگذار دوره معاصر ایران است که با بیش از ۷۰عنوان کتاب و صدها مقاله در گفتوگوها، نشستها و مناظرات علمی، آرا و نظام اندیشگانی خود را شرح داده است. بهمنظور دریافت و فهم آرای ایشان درباره مقوله استعمار و نسبت آن با غرب و شرقشناسی پرسشهایی با ایشان درمیان گذاشته شد که پاسخهای مکتوب استاد در این زمینه را در ادامه خواهید خواند.
بخش پایانی این نوشتار، فصل سوم از یکی از جدیدترین آثار ایشان با عنوان «گسست تاریخی و شرقشناسی» است که نخستینبار سال۱۴۰۰ بهوسیله انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است. در این فصل کوتاه استاد داوریاردکانی درباره نسبت شرقشناسی و ایرانشناسی مسائلی را طرح کردهاند.
سؤال: با توجه به تجربه تاریخی و نظری و فکری قرون اخیر ملت ایران آیا ما میتوانیم از نوعی استعمارشناسی ایرانی که در برگیرنده فرهنگ و هویت ملی باشد سخن بگوییم؟
داوریاردکانی: استعمار تاریخ ۲۰۰ساله دارد. این تاریخ را به ۲بخش تقسیم کردهاند: استعمار قدیم که تا زمان جنگ بینالملل دوم دوام یافت و چون از آن زمان وضع دیگر پیدا کرد، وضع جدید را استعمار نو نامیدهاند. شناخت این وضع جدید اندکی دشوار است. تفسیرهای مختلف و متفاوتی هم که از آن شده است، پیچیدگی و دشواری را نشان میدهد. استعمار جدید لااقل درصورت اخیرش استعمار پنهان و پوشیده است. کشور ما هرگز مستعمره نبوده اما از همان آغاز تاریخ استعمار که زمان رسیدن اروپا به قدرت علمی و سیاسی و نظامی بود مورد تعرض و مداخله قدرتهای جهانی قرار گرفته و از آنها آسیبهای بزرگ دیده است. مسئله …