
دنیا هر روز ثروتمندتر میشود و فقر همچنان پابرجاست؛ نه فقط در آمارها، بلکه در تجربهٔ روزمرهٔ میلیونها انسان. همین حضور دائمی، فقر را به امری طبیعی و همیشگی بدل کرده است. نویسندگان این یادداشت، با اتکا به شواهد و تجربه، توضیح میدهند که فقر نه نتیجهٔ تنبلی یا بخت بد، بلکه حاصل تصمیمهایی است که دسترسی برابر را محدود و نابرابری را نهادینه کردهاند. به باور آنها، راه برونرفت از این وضعیت، ساختن ساختاری است که آموزش، سلامت و امکان پیشرفت را از امتیاز به حق تبدیل کند. در جهانی که هشت نفر بهاندازۀ نیمی از جمعیت زمین ثروت دارند، چطور هنوز میلیاردها نفر از آموزش، درمان و غذای سالم محروماند؟
ایان — محال است که نبینیمشان. با وجود رشد اقتصادیِ مداوم و سطوح بیسابقۀ انباشت ثروت در دنیای امروز، افراد فقیر همهجا هستند. در هر جامعهای فقر دیده میشود و معمولاً هم درست در همسایگی (یا حتی درون خانههای) افراد متمول زندگی میکنند. همین خصلت فراگیریِ آن باعث میشود در نظرمان ماهیتی عادیگونه پیدا کند: کسانی که مجبورند با فقر دستوپنجه نرم کنند ظاهراً همیشه در کنار ما هستند.
اما آیا این واقعیت -که فقرا همواره در کنار ما هستند- توجیهی برای وجود همیشگی فقر است؟ آیا علاجی ندارد؟
برای مبارزه با فقر راهکارهای ریشهای را آوردهایم که در ادامه به آن میپردازیم.
فقر را معمولاً معادل محرومیت از زندگیای میدانند که از نظر اجتماعی قابلقبول باشد. اما سطح زندگی قابلقبول در هر کشور و در هر زمان متغیر است و همین عامل باعث میشود اندازهگیری فقر دشواریهایی داشته باشد. دولتها خیلی از اوقات در خطوط فقر دست میبرند تا عملکرد خودشان را بهتر نشان دهند. بانک جهانی و دیگر نهادهای مرتبطْ خطوط جهانی فقر را، با …