
چهرۀ فقر در ذهن ما چگونه تداعی میشود؟ کودکی سیهچرده که تکهنانی خشک به دندان میکشد و مگسها اطراف صورتش پرسه میزنند. خیریهها و نهادهای مردمی عمدتاً وقتی به فکر فقرزدایی میافتند، چنین تصویری را نشان میدهند و از توانمندان میخواهند، با صدقهای کم یا زیاد، به حل مشکل فقرا بشتابند. اما استمرار چنین روشی به پدیدهای منجر میشود که به آن «هرزهنگاری فقر» میگویند. هرزهنگاری فقر پیچیدگی مسئلۀ فقر را نادیده میگیرد و انسانها را، بهجای مبارزۀ اجتماعی، به دادن صدقهای ناچیز راضی نگه میدارد.
هافینگتون پست — عموماً باعث تأسف است که رسانه انسانها را استثمار کند و آنها را تا سرحد اشیا پایین بیاورد. دستکم تا حدی ناراحت میشویم وقتی میبینیم رسانه انسانها را -اعم از زن و مرد- به خصوصیاتی فرو میکاهد که بتوان از آن برای اثبات نکتهای، برانگیختن واکنشی احساسی، یا سودآوری استفاده کرد. این امر را در تبلیغات، فیلمها و هرزهنگاری میبینیم.
نحوۀ بازنمایی فقرا در رسانهها نیز همین مشکل را دارد، چون از وضعیت آنها و چهبسا رنجهایشان برای منفعت مالی سوءاستفاده میکنیم. قضیه مانند استفادۀ ابزاری از زنان است، و باید مکثی کنیم و از خود سؤالی بپرسیم: آیا کاری اخلاقی است که ویژگیهای یک انسان را صریحاً برای مخاطبان غربی نشان دهیم تا تجربهای احساسی برانگیزیم و نهایتاً پولی به جیب بزنیم؟ این کار، که «هرزهنگاری فقر» نام دارد، هیچ کمکی به پرداختن به مشکل اصلی و ساختاری فقر نمیکند. در این نوشتار، به پنج مشکل اصلی این کار متداول میپردازم:
۱. هرزهنگاری فقر بازنمود غلطی از فقر ارائه میدهد
فقر هم از مشکلات فردی ناشی میشود و هم مشکلات نظاممند، یعنی هم شرایط شخصی و هم نظامهای اجتماعی و قضایی، …