یاس و قوطی هیولا<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

یاس و قوطی هیولا

نویسندگی در سه سوت!

کیهان بچه‌ها

۵ دقیقه مطالعه

bookmark

داستان خانم “آب‌شاهی” به قدری زیبا است که حرف زیادی برای گفتن نمی‌ماند؛ فقط دو نکته را برای یادآوری باید بگویم؛ اولا بارها در همین صفحه درباره تعریف داستان گفته‌ام؛ داستان زمانی شروع می‌شود که تعادلی به هم بخورد و زمانی تمام می‌شود که تعادل اولیه برگردد و یا تعادل جدیدی شکل بگیرد. با این تعریف، داستان «یاس و قوطی هیولا» را بخوانید ببینید این داستان از کدام نوع است. یک نوع امتحان از نوع مدرسه‌ای و کلاسی!

دیگر این ‌که داستان خانم «آب‌شاهی» از نوع داستان‌های واقعی(رئال) آمیخته به خیال است. واقعیت و خیال چنان خوب و طبیعی به هم آمیخته و داستان را شکل داده‌اند که جایی برای هیچ حرفی نمی‌ماند. یادتان باشد،«خیال» نقش مهمی در داستان و جذب مخاطب دارد. حتی در داستان‌های واقعی، نویسنده از خیال خود برای شکل دادن و پایان ‌دادن داستانش استفاده می‌کند. اما خیال در داستان واقعی به قدری پنهان است که خواننده گمان می‌کند این اتفاق‌ها واقعا رخ داده است و اصلا متوجه ساختگی‌ بودن داستان نمی‌شود. ولی در داستان‌های «فانتزی»، که واقعیت دست‌کاری می‌شود، عنصر شیرین و تأثیرگذار خیال، خواننده را با خود به فضا و مکانی می‌برد که پر از حس خوب رها شده از زندگی تکراری است.

کارشناس:حمیدرضا داداشی

یاس توی پارک بازی می‌کرد و قلپ‌قلپ آب ‌پرتقال می‌خورد. وقتی آب پرتقالش تمام شد، قوطی‌ خالی‌ را زمین انداخت و دَدَنگ ‌‌دَنگ‌‌ شوتش کرد. آن‌وقت فریاد زد:«عجب صدای خفنی! چه پرتابی! به ‌به! چه بازی‌ایی کشف کردم. از امروز پرتاب قوطیای خالی. هورا هورا...»

قوطی چرخید و کنار صف مورچه‌ها افتاد. هر کدام از مورچه‌ها یک دانه‌‌‌‌ را به لانه‌ می‌بردند. وقتی قوطی مثل یک کوه گنده‌‌ی نارنجی جلویشان سبز شد، ترسیدند. دانه‌ها را انداختند و …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۳۰۹۷ مجلهٔ کیهان بچه‌ها (پاییز ۱۴۰۱) منتشر شده است.