
عکسـش را کـه روی اســکنـاس ده تــومانـی قدیمی دید، لبخندی زد و گفت:«اگه سردار سپه زنده بود و این را میدید، چه کار میکرد!؟»
- سردار سپه!؟
- منظورم رضاخان است.
- خب، حتماً بدش میآمد.
- بله، او میانه خوبی با عالمان دینی نداشت و حتی اجازه پوشیدن لباس رسمی را هم به خیلی از آنها نمیداد.
- برای چه؟
- عالمان دینی با گرفتن زورمندانه زمینهای مردم، چادر کشیدن از سر خانمها، تلاش برای تغییر رسمالخط فارسی، وابستگی به بیگانگان و کارهایی مثل این مخالفت میکردند و پادشاه هم به جای تغییر رفتار خود، سعی کرد آن را سرکوب کنه.
- سراغ شما هم آمد؟
- (با خنده) سراغم آمد!؟ دوست داشت سر به تنم نباشد!
- به همین راحتی؟
- بله به همین راحتی. آن زمان من نماینده مجلس شورای ملی بودم و به همراه شش نفر دیگر از نمایندگان، رضاخان را به مجلس فرا خواندیم تا جوابگوی ناتوانی در انجام وظایفش باشد.