
آبراهام مزلو را معمولاً با نظریۀ «هرم نیازها» میشناسیم، هرمی که در قاعدهاش نیازهای زیستی مانند خواب و خوراک قرار دارد و در رأسش «خودشکوفایی». اما مزلو در اواخر عمرش به نظریۀ دیگری میاندیشید که شاید امروز بیش از هر وقت دیگری به آن نیاز داریم. او در «نظریۀ زِد» از فراانگیزشهایی حرف میزد که انسانیت را برایمان معنا میکنند: عدالت، نیکی، زیبایی، عشق و کمال. او معتقد بود بدون این افقهای تعالیبخش نمیتوانیم به جامعهای انسانی دست پیدا کنیم.
ساینتیفیک امریکن — روانشناس انسانگرا، آبراهام مزلو، در اواخر عمر خود بر روی دیدگاههای جدیدی درمورد خودشکوفایی کار میکرد و تصور میکرد که انگیزۀ عالیتری به نام تعالی وجود دارد. او اسم نظریهاش را «نظریۀ زِد» گذاشت. [۱]
مزلو معتقد بود که استعلاییان یا افراد دارای تعالی، معمولاً، با ارزشها و تجربیاتی برانگیخته میشوند که فراتر از ارضای نیازهای اولیه و شکوفاییِ استعدادِ منحصربهفردِ شخص است. این فراانگیزشها شامل ایثار در راه رسالتی فرافردی، طلب تجربۀ اوج و تعهد نسبت به ارزشهای وجودی یا «ارزشهای بی» میشود. صداقت، نیکی، زیبایی، عدالت، معناداری، سرخوشی، سرزندگی، کمال، بیآلایشی، وقار و تمامیت از جمله اهداف غایی «ارزشهای بی» محسوب میشوند.
مزلو مشاهده کرد زمانیکه از استعلاییان پرسیده میشود چرا اینگونه رفتار میکنند، یا چه چیز به زندگیشان ارزش زیستن میدهد، اغلب آنها به این ارزشها اشاره میکنند. هیچ دلیل دیگری وجود نداشت که توضیح دهد چرا آنها زمان زیادی را به کارهایشان اختصاص میدهند. این ارزشها در خدمت چیز دیگری نبودند و حتی نمیشد آنها را بهانهای برای دستیابی به اهدافی دیگر قلمداد کرد. مزلو باور داشت که «برای پرهیز از بیماری و …