
مصرف بیش از حد مخدر، زیادهروی در خوردن الکل، و خودکشی. آنه کیس و انگس دیتون، برندۀ نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۵، نام این اتفاق را «بیماری نومیدی» گذاشتهاند. آنها میگویند قشری پدید آمده که دارد آرامآرام امید به زندگیاش را از دست میدهد: از کار اخراج شدهاند، خانوادهشان فروپاشیده، و توانی برای بازگشت به زندگی ندارند. کتاب جدید این دو اقتصاددان دانشگاه پرینستون ردپای مرگهای نومیدانه را در میان قشری یافته است که کمتر انتظارش را داریم.
نیویورک تایمز — یک مرد سفیدپوست ۴۳ساله، که فرض کنیم اسمش دارین است، اخیراً طلاق گرفته و درگیر بهبودی پس از تصادف رانندگی بود که از شغلش در یک کارخانۀ بیسکویتسازی اخراج شد. در مصاحبهای که در یک شهرک کوچک در یک منطقۀ معادن زغالسنگ با او داشتم، گفت «هر کسی یک جا کم میآورد. مال من وقتی بود که به گوشم خورد مردی که همیشه فکر میکردم پدر واقعیام است من را پسرخواندهاش خواند. آنجا کم آوردم». و بعد؟ روزی یک پیمانه ویسکی.
کتاب مرگهای نومیدانه و آیندۀ سرمایهداری [۱] دقیقاً دربارۀ مردانی از این قماش است. اما کتاب با یک ماجرای مرموز گستردهتر آغاز میشود. طی قرن گذشته، امید به زندگی آمریکاییان در زمان تولد از ۴۹ به ۷۷ سال افزایش یافت. ولی، طی سالهای اخیر، آن افزایش رو به زوال گذاشته است. میان سفیدپوستانِ ۴۵ تا ۵۴ساله -یا همان دورهای که بسیاری از مردم گل زندگی حساب میکنند- مرگ افزایش یافته است. خصوصاً مردان سفیدپوستی که مدرک دورۀ چهارسالۀ کارشناسی ندارند آسیبپذیرترند. عجیب آنکه مرگ در میانسالی نه در سایر کشورهای ثروتمند افزایش یافته، نه میان لاتینتبارها یا سیاهپوستان آمریکایی. درحقیقت، سیاهپوستانی که مدرک کارشناسی دارند، در مقایسه با سفیدپوستانی …