
یک فنجان قهوه شما را یاد چه چیزی میاندازد؟ شروع صبحی تازه. دیداری خوشایند با دوستان قدیمی در کافۀ محبوب. بیداری شبانه برای امتحانی سخت یا تمامکردن کاری عقبمانده. اگر بیخوابشدنهای گاهبهگاه را در نظر نگیریم، قهوه نوشیدنیِ خوشیها و خاطرات خوب ماست و چه کسی در این زمانه به چنین خوشیهای کوچکی نیاز ندارد؟ بااینحال، آگوستین سجویک این سؤال را جور دیگری میپرسد: چه شد که در دنیایی گیر افتادیم که بدون قهوه نمیشود با آن کنار آمد؟
آتلانتیک — چهارصد سال پیش، قهوۀ عربیکا، بوتهای گرمسیری که برگهای سبز براق و دانههای سرخرنگ روشن داشت، عملاً خارج از جهان عرب ناشناخته بود. این بوته در قرن نهم در گوشهای از حبشه کشف شد، آن هم، بنا به افسانهها، بهدست یک بزچران که میدید چهارپایانش پس از جویدن دانههای آن بوته جستوخیز میکنند و کلِ شب را بیدار میمانند. در گذر ایام، مردم فهمیدند که قهوه میتواند اثر مشابهی روی ما انسانها هم داشته باشد، آن گیاه خدمت زیادی به گونۀ ما انسانها کرد، و گونۀ ما نیز خدمت زیادی به آن گیاه کرد. امروز در سراسر دنیا بیش از ۱۱۰ هزار کیلومترمربع زیستگاه جدید به قهوه دادهایم، ۲۵ میلیون خانوار را مسئول مراقبت و تغذیهاش کردهایم، و قیمتش را تا جایی بالا بُردهایم که یکی از ارزشمندترین کالاهایی شده که در جهان دادوستد میشود. برای بوتهای که نه خوراکی است، نه چندان زیباست، نه پرورشش کار سادهای است، بد هم نشده.
قهوه استیلای جهانی خود را مدیون یک اتفاق تصادفی در فرایند تکامل است: مادۀ شیمیاییای که این گیاه میسازد تا از خود در برابر حشرات دفاع کند ازقضا تأثیری بر هوشیاری انسان میگذارد که مطلوب ماست، ما را پرانرژیتر و کوشاتر میکند، و البته شایان ذکر است که …