
توماس پیکتی چیزی برای تبدیلشدن به یک اقتصاددانِ موفق جریان اصلی کم نداشت، تحصیلاتی درخشان و استادی در دانشکدۀ اقتصاد امآیتی در جوانی. اما، پس از دو سال تدریس در آن دانشگاه، به این نتیجه رسید که در برج عاج نشسته است و آنچه به دانشجویانش میگوید ربط چندانی به واقعیت ندارد. پس تدریس را رها کرد و به پاریس برگشت تا این بار «واقعیت» را مطالعه کند، و آنچه در این جستوجو پیدا کرد دریایی از نابرابری بود.
وایرد — علیالظاهر چنین برنامهای نباید جزء پرطرفدارترین رویدادهای پاریس باشد: مناظرۀ دو اقتصاددان پاریسی، فردریک لوردن و توماس پیکتی، دربارۀ «دارایی»، که در یکی از شبهای ژانویه در سالن دلگیرِ بوردو تراوی، در ادارۀ سابق کاریابی، برگزار میشود. صرفاً محض اطلاع بگویم که من ده دقیقه زودتر رسیدم تا جای مناسبی پیدا کنم، اما دیدم تمام صندلیها پر شده است. دهها نفر از طرفداران ناامید هم پیادهرو بیرون را اشغال کرده بودند.
کتاب ۷۵۳صفحهای پیکتی، سرمایه در قرن بیستویکم، در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در سراسر جهان ۲.۵ میلیون نسخه از آن فروش رفت و کمک کرد نابرابری به یکی از موضوعات خبری جهان تبدیل شود. اما احتمالاً جدیدترین کتابش که قطورتر هم هست، سرمایه و ایدئولوژی، تأثیرگذارتر هم باشد. این کتاب بهواقع تاریخ جهانی نابرابری است و داستانهایی که جوامع برای توجیه آن میسرایند، از هند پیشامدرن گرفته تا ایالاتمتحده در دوران دونالد ترامپ. این کتاب درست شبیه خشمی است علیه نابرابری (و کتاب قبلی پیکتی مسبب بخشی از این خشم است) که به نقطۀ جوش نزدیک میشود،خشمی که برنی سندرز، رقیب کابینۀ مستقر، نیز به آن اشاره کرد.
سرمایه و ایدئولوژی مبتنی بر این استدلال دیرینۀ پیکتی است که نابرابری از ۱۹۸۰ به این سو در …