مرد، سیب سرخی را در دستمال پیچید و با عجله از خانه خارج شد و در جواب همسرش که می گفت:«کجا این وقت ظهر؟»
جواب داد:«خانه جعفر بن محمد(ع)... .»
او ساعتی بعد به خانه برگشت؛ اما دست از پا درازتر! همسرش که میدانست او چشم دیدن امام صادق(ع) را ندارد، سراغش رفت و با تعجب پرسید:«این چه حال و روزی است که برای خودت درست کردهای؟ با پسر پیامبر(ص) چه کار داشتی؟»
مرد گفت:«نزدش رفتم تا …