
پاندمی کرونا موتور جهان را خاموش کرده است. حالا ما انسانها، مسافران این قطار سریعالسیرِ سرمایه و سلطه و استثمار، در جاده ماندهایم، بدون اینکه کسی بداند آینده چگونه خواهد بود. میدانیم که این بحران ثروتمندترین و پیشرفتهترین اقتصادهای دنیا را به زانو درآورده است، اما در بقیۀ دنیا چه خبر است؟ در کشورهای فقرزدهای که مردم در روزهای معمولی هم بهخاطر سوءتغذیه و نداشتن آب آشامیدنی جانشان را از دست میدادهاند، با قرنطینه و بیماری چه خواهند کرد؟
فایننشال تایمز — دیگر چه کسی میتواند از تعبیر «ویروسیشدن» استفاده کند، بدون اینکه تنش یک خُرده مورمور شود؟ چه کسی میتواند به چیزی نگاه کند، هر چیزی -دستگیرۀ در، جعبۀ مقوایی، بستۀ سبزیجات- بدون اینکه در ذهنش آن موجودات ریزِ نامرئیای را تصور کند که نه زندهاند، نه مردهاند و با آن خرطومهای مکندهشان مشتاقانه انتظار میکشند تا به ریههایمان هجوم بیاورند؟
دیگر چه کسی به ذهنش خطور میکند که آدم دیگری را ببوسد، سوار اتوبوس شود، یا بچهاش را به مدرسه بفرستد، بیآنکه واقعاً احساس ترس کند؟ چه کسی میتواند به لذتهای روزمره فکر کند، بدون اینکه مخاطراتش ذهنش را مشغول کرده باشد؟ چه کسی را میشناسید که برای خودش یک پا اپیدمیولوژیست، ویروسشناس، آماردان و پیشگو نشده باشد؟ کدام دانشمند یا دکتری هست که توی دلش آرزو نکرده باشد معجزهای رخ دهد؟ کدام کشیش -حداقل در خفا- به علم ایمان نیاورده است؟
و حتی در همین روزهایی که ویروس خودش را تکثیر میکند، چه کسی هیجانزده نشده است از شنیدنِ دوبارۀ نغمۀ پرندهها در شهر، از رقصیدن طاووسها در چهارراههای همیشه پرترافیک، و از سکوت و آرامش آسمان؟
این هفته، تعداد مبتلایان از یک میلیون نفر گذشت. بیش از ۵۰ هزار نفر [۱] …