
چند وقتی است که حسابی از یکدیگر جدا افتادهایم و در تلۀ دیوارها محصور شدهایم. هرقدر هم بگویند که فاصلهگذاری اجتماعی حیاتی است، باز از سختی آن کم نمیکند. بااینحال، چیزهای زیادی در دسترس است که میتواند ما را در این روزهای سخت سر پا نگه دارد و، برخلاف تصور، «تنهایی» یکی از آنهاست. تنهایی فقط وضعیتی نامطلوب نیست که باید سرکوب شود یا از بین برود. تنهایی جنبهای شگفتانگیز و اعجابآور نیز دارد.
نیویورک تایمز — در زمستان ۱۹۴۲، کمی پس از آنکه به پرل هاربر حمله شد، ادوارد هاپر نقاشی جدیدی را آغاز کرد: نمای بیرونی یک غذاخوری در نیویورک در شب، و چهار غریبهای که انگار پشت شیشۀ سبزرنگ آن گیر افتادهاند. در میان همۀ نقاشیهای هاپر، شبزندهداران [۱] عصارۀ تنهایی شهرنشینی را به تصویر میکشد: احساس ناتوانی در پیوند با دیگران، درحالیکه میلیونها نفر دوروبرمان را احاطه کردهاند. در طی دههها، همیشه شبزندهداران را نمادی از این حال ناخوش دانستهاند، آنقدر که دستمایۀ انواع هجوها و تقلیدها شده است. گاهی آدمهای سودازدۀ درون نقاشی کلاه جشن و سرور بر سر میکنند و گاهی کل غذاخوری در فضا معلق میشود. اخیراً نمونهای جدید از این شوخیها دست به دست میشود؛ رنگی به روی نقاشی نمانده، آدمها غیبشان زده و غذاخوری خالی است.

حالا همۀ ما تنهاییم، از یکدیگر جدا افتادهایم و در تلۀ دیوارها محصور شدهایم، مثل نسخهای قرنبیستویکمی از خلوتنشینی قرون وسطا. شهرِ پرجنبوجوش تعطیل شده است یا بهزودی …