
این روزها در مورد «ابَردادهها» زیاد صحبت میشود، اما به دادههای کوچک کمتر توجه میشود. همان اطلاعات پراکندهای که مثل مگسهای مزاحم در شبی تابستانی دور ما را گرفتهاند، و گاهوبیگاه روی گوشیهایمان ظاهر میشوند. چیزهایی مانند اندازهگیریها، پیشبینیها و تخمینها. اکنون، تمام چیزهایی که میخریم، میبینیم، گوش میدهیم یا میخوانیم بهصورت بصری و عددی قابل ردیابی است. اما اگر برای سنجیدن موقعیتها و تصمیمگیری صرفاً به دادهها متکی شویم چه اتفاقی میافتد؟ نیکلاس کار، نویسندۀ سرشناس، میگوید در این شرایط «هرچیزی که نشود به صفر و یک تقلیلش داد حذف میشود. وقتی جهان را صرفاً مُشتی اطلاعات بدانیم، چیزهایی مثل ابهام، تصادف، رمزوراز و زیبایی را نمیبینیم».
هجهاگ ریویو — سهشنبۀ چند هفته پیش، ساعت دو و سیوهفت دقیقۀ بعدازظهر، ایمیلی از ادارۀ پست دریافت کردم که میگفت برایم یک بستۀ پستی آمده. یک عکس تار و کجوکوله از بستۀ مقوایی کوچکی که کمی تو رفته بود و در مسیر ورودی خانه، کنار درِ گاراژ، گذاشته بودند هم بهعنوان مدرکْ ضمیمه شده بود. یک دقیقه بعد، ساعت دو و سیوهشت دقیقه، ایمیل دومی آمد مبنیبر اینکه بسته به دستم رسیده. این ایمیل ازطرفِ فروشندۀ آنلاینی بود که لباس را به من فروخته و برایم ارسال کرده بود. فروشنده بابت لباس جدیدم به من تبریک گفت و سلیقهام را در انتخاب لباس مردانه ستود و چند پیشنهاد برای خرید سایر لباسها به من داد.
این دو ایمیل آخرین پیامهایی بودند که دراینباره دریافت کردم. پنج روز قبل از آن، وقتی روی دکمۀ «ثبت سفارش» کلیک کردم، اپلیکیشن بانکی موبایلم اعلان داد که از حسابم ۷۹ دلار و ۹۵ سنت کسر شده است (پیراهن قشنگی بود). چند ثانیه بعد، از طرف فروشنده برایم …