
در دههٔ ۱۹۶۰، جمعیت جهان حدوداً به چهار میلیارد نفر رسید. ترس از ازدحام بیش از حد جمعیت و نابودی شهرها بسیار فراگیر شده بود و برخی پیشبینی میکردند در نوامبر ۲۰۲۶، جمعیت بشر به «بینهایت» میل خواهد کرد. در همین دوره، مطالعات دانشمندی عجیبوغریب به اسم جان کالهون بر روی موشها نشان داد که، در شرایط ازدحام، «گودال رفتاری» باعث میشود موشها به جان هم بیفتند. این مطالعه، بدون اینکه واقعاً معلوم باشد چرا، به دنیای انسانها تعمیم داده شد و به نتایجی دامن زد که هیچکس فکرش را هم نمیکرد.
نیویورکر — موشها نمیتوانند استفراغ کنند. شاید این امر به دلیل ساختمان بدنشان باشد. مطالعهای علت این امر را چنین بیان کرده که معدهٔ آنها «برای هدایت محتویاتش بهسمت مری ساخته نشده است». یا شاید دلیلش به مدار مغزی آنها مربوط باشد یا ترکیبی از هر دو علت. صرفنظر از اینکه علتش چیست، نتیجه این است که موشها، برخلاف تصویر محبوب (یا منفوری) که از آنها ساخته شده، بدغذا هستند. حتی وقتی در سطل زباله بهدنبالِ غذا میگردند، با تردید به غذاهای جدید لب میزنند. این امر باعث میشود روند مسمومکردن آنها پیچیده شود. آنها اغلب به معنای واقعی کلمه طعمه را نمیگیرند.
در سال ۱۹۴۳، یکی از زیستشناسان دانشگاه جان هاپکینز، به نام کرت ریشتر، سمی جدید کشف کرد که ظاهراً موشها نمیتوانستند طعم آن را حس کنند. پس از جنگ جهانی دوم، دفتر تحقیق و توسعهٔ علمی ایالات متحده، که معادل سازمان دارپای[۱] امروز بود، به کشف او توجه نشان داد. این سازمان نگرانیهای فراوانی داشت، ازجمله اینکه قدرتهای بزرگ مشغول ساخت سلاحهای زیستی باشند و از موشها بهعنوان ناقل بیماری استفاده کنند (در واقع هم ژاپنیها طی جنگ سعی کردند طاعون …