
در دو دهۀ اخیر، سود و بازار که سابقاً موتور محرک نظام سرمایهداری بودند به حاشیه رانده شده و دیگر صحنهگردان اقتصاد نیستند. شکل پیشین سرمایهداری نابود شده و جای خود را به نظامی داده که حاصل جهش ژنتیکی سرمایه است. این تحول عظیم سه قرن بعد از پیروزی اولیۀ سرمایهداری بر نظام قدیم اربابرعیتی رخ میدهد، اما ظاهراً برخی مؤلفههای آن نظام همچنان در طول تاریخ به حیات خود ادامه داده و شکلی تازه از نظام اربابرعیتی را به وجود آورده است: تکنوفئودالیسم و سرمایۀ ابری.
پرسوئیشن — نظام سرمایهداری حالا دیگر مُرده است، به این معنا که مکانیسمهای آن دیگر بر اقتصاد ما حکومت نمیکند. نقش نظام سرمایهداری حالا با چیزی اساساً متفاوت جایگزین شده است، که من نامش را گذاشتهام تِکنوفئودالیسم[۱]. در کُنه نظریۀ من کنایهای نهفته است که ممکن است در نگاه اول گیجکننده باشد، اما به اعتقاد خودم خیلی هم منطقی است: آنچه سرمایهداری را از پا درآورده ... خودِ سرمایه است. نه آن سرمایهای که از آغاز عصر صنعتی میشناسیمش، بلکه نوع جدیدی از سرمایه که جهشِ ژنتیکی پیداکرده و در دو دهۀ اخیر سر برآورده، بسیار قدرتمندتر از پیشینیانش بوده و همچون ویروسی احمق و بسیار غیور کمر به قتل میزبانش بسته است. اما چرا چنین اتفاقی افتاد؟ به دلیل دو تحول اساسی: خصوصیسازی اینترنت بهدست شرکتهای بزرگ فناوری در آمریکا و چین و نیز نحوۀ واکنش دولتهای غربی و بانکهای مرکزی به بحران عظیم اقتصادی سال ۲۰۰۸.
اگر خوب دقت کنیم بهراحتی میتوانیم ببینیم که این جهش ژنتیکی سرمایه و تبدیلشدنش به آنچه من اسمش را گذاشتهام سرمایۀ ابری دو ستون نظام سرمایهداری را تخریب کرده است: بازار و سود. البته هم بازارها و هم سود را همچنان در همهجا …