در آغاز عشق بود<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

در آغاز عشق بود

عشق چیزی فراتر از احساس صرف یا ایدئالی اخلاقی است

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۶ دقیقه مطالعه

bookmark
در آغاز عشق بود

روزگاری عشق نیرویی فراگیر فرض می‌شد، جزئی از تاروپود واقعیت، نه صرفاً احساسی سودمند یا وظیفه‌ای پرزحمت. وقتی کسی عشق دریافت می‌کرد یا عشق می‌ورزید، خود را با نیروی حیات هماهنگ می‌کرد. اما امروزه عشق از این نقش تنزل کرده و تبدیل به احساس یا ایدئالی اخلاقی شده، پس تعجب ندارد که افراد احساس آشفتگی یا بدتر از آن کنند. اما آیا امکان دارد مفهوم اولیۀ عشق دوباره رواج یابد؟ آیا ممکن است روزی برسد که عشق صرفاً چیزی نباشد که نیاز داریم، بلکه چیزی باشد که برای درک هویت خودمان و همۀ موجودات دیگر کاملاً به آن نیاز داریم؟

ایان — اکثر سنت‌های کهن، نه‌فقط مسیحیت، جهان را در قالب پیچیدگی و ظرافت‌های عشق الهی به تصویر می‌کشند. این عشق از منبعی سرچشمه می‌گیرد که قبل از موجودات فانی و آسیب‌پذیر وجود داشته است. به تعبیر سرودی مذهبی در ریگ‌ودا[۱]، عشق حضوری بنیادین در زندگی دارد: «در آغاز عشق بود» -یا به زبان سانسکریت کامه: عشقی که جرقۀ امیال و خواهش‌ها را در آدمی به وجود می‌آورد و از طریق تمرینات دقت و تمرکزِ یوگا خودآگاهی را تقویت می‌کند. در سنت‌های اسلامی صوفیانه هم عشق به‌مثابۀ قدرتی بیرونی درک می‌شود تا یک احساس. از نظر صوفیان، عشقْ باورمندان را -که عاشق نامیده می‌شوند- از توجه به خودشان منع می‌کند و به‌سوی معشوق -یعنی خدا- سوق می‌دهد. حتی رواقیگری نیز در اصل مکتبی بود برای کشف اینکه جهان توسط لوگوس یا کلام فعالِ[۲] عشقِ آفریننده شکل گرفته است.

امروزه، این درک از واقعیت، با «مفهوم ذاتی‌» و «هدف ستودنی‌‌اش»، به تعبیر سی اس لوئیس، «تصوری است که کنار گذاشته شده است». امروزه، هر آدم کنجکاوی که بخواهد از طریق علم دربارۀ جهان تحقیق کند با واقعیتی مواجه می‌شود که مفهومی ناشناخته یا غیرقابل‌شناختن …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۳۲ مجله فصلنامه ترجمان علوم انسانی (پائیز ۱۴۰۳) منتشر شده است.