آیا آگاهانه زیستن، در دنیایی غرق خیال و حواس‌پرتی، ممکن است؟<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

آیا آگاهانه زیستن، در دنیایی غرق خیال و حواس‌پرتی، ممکن است؟

آماندا مونتل از ترفندهای جادویی‌ای می‌گوید که ذهنمان روی خودمان اجرا می‌کند

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۰ دقیقه مطالعه

bookmark
آیا آگاهانه زیستن، در دنیایی غرق خیال و حواس‌پرتی، ممکن است؟

اگر در شرایطی خیالی، یکی از آدم‌هایی که صد سال پیش روی این کرۀ خاکی زندگی می‌کرده است بتواند با ماشین زمان به عصر ما بیاید، احتمالاً بیش از آنکه از پیشرفت‌های تکنولوژیک عصر ما تعجب کند، از شدتِ روان‌رنجوری آدمیان در این زمانه به حیرت بیفتد. اگرچه ما خیلی وقت است که با برخی از ضعف‌های ذهن بشر آشناییم، اما این نواقص در دنیای مملو از اطلاعات امروز، بیش از همیشه، دامن‌گیر ما شده‌اند. آماندا مونتل در کتاب جدید خودش نشان می‌دهد چطور توهمات روانی بلای جانمان شده‌اند.

لیترری هاب — به هر دری زدم تا از شر چیزهایی که در سرم می‌گذرند خلاص شوم، اما فایده‌ای نداشت.

به باغ‌وحش حیوانات خانگی برای بزرگ‌سالان رفتم؛ حتی سعی کردم مدیتیشن را از زبان یک کامپیوتر یاد بگیرم، آن هم به لهجۀ بریتانیایی؛ یک بار هم مقدار زیادی از نوعی پودر آرام‌بخش به نام «گردوخاک مغزی» تهیه کردم که البته باعث شد کل مغزم را گردوخاک بگیرد. اما همۀ این‌ها بی‌فایده بود. در سال‌های اخیر، عبارت «دلهره‌های بی‌دلیل» پرتکرارترین جست‌وجوهای من در گوگل شده بود. انگار خودِ عمل تایپ‌کردنِ احساساتم برای یک ربات باعث ازبین‌رفتن آن‌ها می‌شد. خودم را غرق در شنیدن پادکست‌هایی دربارۀ زنانی کردم که واقعاً «رد داده بودند». از یک سو، از این کارشان بیزار بودم و، از سوی دیگر، حسرت می‌خوردم که چطور، مثل آب‌خوردن، جنونشان را فریاد می‌زنند؛ فکر می‌کنم «رد دادن» حس خوبی باید داشته باشد.

سینمایی‌ترین بخشِ تلاش‌های من برای بازپروری ذهنی‌ام زمانی بود که در سیسیل، زیر آسمان آبی و عاری از هر نورِ شهریِ مزاحم، مشغول چیدن گیاهان دارویی بودم (کشاورزِ آنجا به من می‌گفت «شب‌ها اینجا ستاره‌ها اون‌قدر نزدیک می‌شن که کم مونده بیفتن تو دهن آدم»، و با این حرف، از …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۳۲ مجله فصلنامه ترجمان علوم انسانی (پائیز ۱۴۰۳) منتشر شده است.