اندیشه‌هایم در انزوا نه همه‌جانبه و عمیق، بلکه تکه‌تکه و نامربوط‌اند<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

اندیشه‌هایم در انزوا نه همه‌جانبه و عمیق، بلکه تکه‌تکه و نامربوط‌اند

انزوا به‌رغم همۀ ارزش‌های آن که در بوق‌و‌کرنا شده چه‌بسا در نظر ما ارزش اندکی داشته باشد

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۳ دقیقه مطالعه

bookmark
اندیشه‌هایم در انزوا نه همه‌جانبه و عمیق، بلکه تکه‌تکه و نامربوط‌اند

روزگاری تصور می‌شد احساس رضایت و خرسندی را می‌توان در خانواده و اجتماع جست‌وجو کرد. زندگی خوب زندگی اجتماعی پرشور بود - «بود»، ولی انگار دیگر «نیست». چه شد؟ با پیدایش تلفن ‌همراه و رسانه‌های اجتماعی، زندگی روزمره پرشتاب‌تر، پرازدحام‌تر و غیر‌قابل‌کنترل‌تر شده. روان‌درمانی، به‌خصوص میان جوانان، رواج بیشتری یافته و ظاهراً داشتنِ دوستان کمتر کمال مطلوب شده، نه دوستان بیشتر. دیگر انزوا به نظر خیلی‌ها چندان فکر بدی هم نیست. اما جوزف اپستاین، نویسندۀ سرشناس آمریکایی، نظر دیگری دارد. او می‌گوید «اندیشه‌هایم در انزوا نه همه‌جانبه و عمیق، بلکه تکه‌تکه و نامربوط‌اند» و «کارهایی که من در انزوا انجام دادم سبب نشدند بر هراسم از مرگ غلبه کنم».

کامنتری — انزوا چندان مطلوب بیلی هالیدی نبود. او در یکی از ترانه‌های مشهور خود می‌گوید «در انزوایم» در اتاق می‌‌نشینم، نومیدی در سراسر وجودم رخنه کرده، همه‌جا رنگ ماتم گرفته، از غم به جان آمده‌ام و بی‌تردید دیوانه خواهم شد. اگر خانم هالیدی امروز در قید حیات بود، حتماً متعجب می‌شد که می‌دید انزوا دیگر آن وضع تیره و غم‌باری که ترانه‌سرایانش، ادی دلانگ و ایروینگ میلز، تصویر کرده بودند نیست، بلکه، برعکس، وضعیتی است که باید آن را در جهت نیل به حیات روانی کامل‌تر، غنی‌تر و، از بسیاری جهات، سالم‌تر،پرورد و گسترش داد.

روح زمانه تغییر می‌کند و متعاقباً همه‌چیز، الّا همین کرۀ خاکی، متحول می‌گردند؛ معنای کلمات عوض می‌شوند و مفاهیم بنیادین منزلت قدیمشان را از دست می‌دهند. رابرت پاتنام، دانشمند علوم سیاسی، در سال ۲۰۰۰ در کتابی با عنوان بولینگِ تنهایی[۱] گفت آمریکایی‌ها پاک حس همبستگی‌شان را از دست داده‌اند و «ما روز‌به‌روز از یکدیگر جداتر شده‌ایم و اکنون …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

۱like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۳۲ مجله فصلنامه ترجمان علوم انسانی (پائیز ۱۴۰۳) منتشر شده است.