
آدمكش بیتجربهای به اسم رِی كه مأموریت دارد كشیشی را در اتاقك اعتراف بكشد، تصادفاً باعث مرگ پسربچهای میشود. او و همكارش كِن كه برای ری نقش مرشد و راهنما را دارد، به دستور رئیسشان هری برای مخفی شدن به شهری به نام بروژ میروند. كن از آرامش و زیبایی شهر خوشش میآید و ری كه كسل و دمغ شده از آن نفرت دارد. بروژ جایی است كه …