
ما انسانها در یافتن نشانههای طرد بهشدت قدرتمندیم. کوچکترین چیزهایی که بتوانیم آنها را تعبیر به کممحلی، بیعاطفگی، یا برخورد سرد طرف مقابل کنیم برایمان دردناک است. فرقی هم نمیکند که این طرفِ مقابل شریک زندگیمان باشد یا دوستی قدیمی یا اصلاً بیگانهای که در خیابان سر صحبت را با او باز کردهایم. اما آزمایشهای جدید از این هم جلوتر میروند: حتی اگر یک شخصیت شبیهسازیشدۀ کامپیوتری که اصلاً وجود خارجی هم ندارد طردتان کند، باز هم دلتان میشکند.
گی مگ — یک روز بهاری در لانگ آیلند، صدها عکس از مردان مجرد مناسبِ رابطه را بهدقت روی کامپیوتر بررسی کردم. یکی از آنها موی بلند پرپشت و سیاهی داشت -آرایشگری بود در کُریاتاونِ منهتن- و سگ پاگِ خندانی را در آغوش گرفته بود. آیا از او خوشم آمده؟ امممم ... روی به احتمال زیاد بله کلیک کردم. مرد دیگری کارمند بانک بود: قطعاً نه. شرمندۀ کارمندان خدوم بانک. دیگری مرد سیوچندسالهای بود با چهرهای که اجزای خوشتراشی داشت و شال چهارخانۀ نارنجیرنگی را با حالتی خودمانی دور گردنش بسته بود، شخصی که اسمش را، به دلیل شباهتش به مککانِهِی جوان، متیو میگذارم. لعنتی. قطعاً بله.
ده دقیقه بعد، پاسخی از متیو روی مانیتور چشمک زد. تصاویر پروفایل هر دو نفرمان در کنار هم با این متن ظاهر شد: «آیا این شخص از شما خوشش آمده؟ به احتمال زیاد نه».
در آن لحظه، اگر همهچیز درون من بهدرستی کار خودش را انجام میداد، دستگاه عصبی پاراسمپاتیک من باید ضربان قلبم را آهسته و معده و مجاری تنفسیام را منقبض کرده باشد. و دستگاه اُپیوئیدِ درونزادِ مغزم شروع به ترشح مسکن کرده باشد. اگر پیشازآن به من پرتوپییابهای جایگزینشوندهای تزریق شده بود که به پذیرندههای درد در مغزم …