من کار ناتمام محمدرضا هستم

من کار هستم

تلاشی برای رسیدن به نتیجه. به من پیشه، حرفه، شغل، وظیفه، کاسبی هم می‏‏گویند. معانی دیگری هم دارم اما بیش‏‏تر به معنی شغل استفاده می‏‏شوم. اگر کسی از من برخوردار باشد می‏‏تواند کسب درآمد کند و اموراتش را بچرخاند. گاهی می‏‏توانم مقدمه‏‏ای برای یک شغل باشم. مثل دانش ‏‏آموزانی که درس می‏‏خوانند تا در آینده به من دست پیدا کنند. درس‏‏ خواندن دانش ‏‏آموزان هم نوعی مشغله و وظیفه است که انجام می‏‏دهند.

خدا نکند کسی از من بی‌‏‏بهره باشد. در این صورت روزگارش بیهوده و بی‏‏ثمر …