
وقتی به گوشیهای تلفن همراهی که ده سال پیش رایج بودند نگاه میکنیم، از میزان تنوعی که بر طراحی آنها حاکم بود متعجب میشویم. اما حالا گوشیها فرقی با تکهسنگهای صیقلخورده ندارند، مستطیلهایی صاف و باریک و ترجیحاً بدون پورت و دکمه. همین مسیر را خیلی جاهای دیگر هم میبینیم. از خانه و فروشگاه گرفته تا ذهن خودمان، همهجا را باید خلوت کنیم. انگار دیگر فقط سطلهای آشغال حق دارند شلوغ باشند. چرا سبک زندگی مینیمالیستی این روزها اینهمه مقبولیت پیدا کرده است؟
گاردین — کودکیِ سانریسا اندرسن در خانهای گذشت که آشفتهبازار بود. هشتساله بود که والدینش از هم جدا شدند و او با مادرش به کلرادو اسپرینگز رفت. آنجا بود که فهمید دارد با یک محتکر زندگی میکند. شاید علتش سوگواری برای آن ازدواجِ ازدسترفته بود، یا شاید عادتی بود که با تشدید وابستگی مادرش به مواد مخدر و الکل وخیمتر شد. روی میز آشپزخانه، لباسها تا سقف روی هم تلنبار شده بودند؛ این لباسها را رایگان از کلیسا یا خیریهها میگرفت. مبلمانی که مادربزرگ خیرخواه سانریسا در کوچه پیدا کرده بود هم اضافه شد. یکعالم قابلمه و ماهیتابه در کابینتها و کف آشپزخانه پخشوپلا بودند. مادرش هر چیز رایگان یا مفتی که پیدا میکرد به خانه میآورد و همانجا رها میکرد.
اندرسن در کودکی محیط پیرامونش را تحت کنترل داشت، اما از در اتاق خوابش که بیرون میرفت آشفتهبازار پابرجا بود. در ۱۷سالگی خانه را ترک کرد، به نیروی هوایی پیوست و به نیومکزیکو رفت. در گذر ایام، به اقتضای حرفهاش، از آلاسکا و بعد اوهایو سر درآورد. اکنون نیز همراه شوهرش شین در اوهایو زندگی میکند. او تکنیسین فیزیولوژی فضایی است. ولی اضطرابِ محیط سرکوبگرِ آن خانه هرگز دست از سرش برنداشت. با …