
انسانها میلی درونی به انباشتن و اضافهکردن دارند. پولدوستها پول جمع میکنند، کتابدوستها کتاب میخرند، و حتی عاشقان تجربههای جدید در طولانیکردن فهرستِ ماجراجوییهایشان با هم رقابت میکنند. در برابر این گرایش عمومی، همیشه عصیانگرانی نیز بودهاند که علیه بیشترداشتن شوریدهاند. برای آنها «کمتر بیشتر است» نه جملهای متناقض و خندهدار، که سرلوحۀ عملشان است. آنچه این روزها تحت عنوان «مینیمالیسم» میشناسیم یکی از جلوههای تعیینکنندۀ این عصیانگری در دوران ماست. مینیمالیسم چیست؟ و رشد آن به چه معناست؟
هفت هشت سالم که بود، من و همۀ بچههایی که دور و برم میشناختم، دربهدر، دنبال یک چیز میگشتیم: عکس شمارۀ ۳۶ آدامس زاگور. زاگور آدامسی نسبتاً لوکس و گرانقیمت بود، با مزهای خاص و متفاوت از آدامسهای ایرانیِ رایج در آن دوره که وقتی بازش میکردی، عکس کوچک مستطیلشکلی داخلش بود. البته آدامسهای عکسدار دیگری هم بودند که عکس فوتبالیستها یا ماشینهای مسابقهای و اینطور چیزها را داشتند، اما زاگور اساساً مقولۀ جدایی بود. عکسهایش عمدتاً مبارزان و قهرمانان فیلمهای هالیوودی بودند. بروس لی، آرنولد، راکی و دیگران. با بدنهای ورزیده، چشمهای خیره و مشتهای گرهکرده. آمادۀ بهآتشکشیدن دنیا. یکی از عکسهایی که من هر بار نگاهش میکردم طوری به هیجان میآمدم که دلم میخواست هر موجود زندهای کنارم پیدا میشود را با دندانهایم از هم پاره کنم مرد سیهچردهای را نشان میداد که با دستش سر یک مار زنگی را گرفته بود و دمِ مار را به نیش کشیده بود. هر کدام از این عکسها شمارهای داشت و زاگور آلبومی طراحی کرده بود که اگر عکسهای همۀ شمارهها را پیدا میکردی و سر جایش میچسباندی، میتوانستی آلبوم را …