
نبرد من نام کتابی است که آدولف هیتلر، در جوانی و وقتی که توی زندان بود نوشت. اما کارل اوه کناسگور، نویسندهٔ نروژی، وقتی نام رمان شش جلدی خود را نبرد من میگذاشت، به هیتلر فکر نمیکرد. او عمیقاً درگیر زندگی خودش بود و میخواست چنان سریع بنویسد که بتواند از خودش بیرون بیاید، بشود کسی دیگر، و بعد نگاه کند که چه بر خودش گذشته. اما برای این کار باید خودش و اطرافیانش را به آتش میکشید: نوعی هولوکاست درونی.
نیویورکر — پاییز گذشته ششمین و آخرین جلد از نبرد من [۱] به زبان انگلیسی منتشر شد. نسخهٔ نروژی این جلد در سال ۲۰۱۱، سه سال بعد از آنکه کارل اوه کناسگور [۲] نگارش این مجموعه را آغاز کرد، به بازار آمد. نویسندهٔ این کتابها همان کسی بود و نبود که ماه پیش به دفتر کارم آمد تا دربارهشان حرف بزنیم. کناسگور اکنون از یک نظر شهرتی نامعمول دارد و جزئیات بسیار زیادی از لحظات خصوصی و شرمآور زندگیاش را با خوانندگان خود در میان گذاشته است (خودش میگوید «باید از خودم پنهان کنم که مردم چه اندازه دربارهام میدانند»). او از لیندا بوستروم، که در رمان با او ازدواج میکند، جدا شده است. کناسگور ساکن لندن است و سیگار را ترک کرده. اینطور که پیداست اکنون راضیتر است.
شاید این تغییرات برای بعضی از خوانندگان مانند خیانت باشد؛ انگار که «کارل اوه»، شخصیت رمان، بر خلاف انتظار، صفحات کتاب را ترک کرده. اما اگر گذر زمان موجب شده که این مرد در هالهٔ ابهام فرو برود، رمانش را هم روشنتر کرده است. پس از بعدازظهری که به گفتوگو سپری شد و ایمیلهایی که در پی آن ردوبدل کردیم، برایم آشکار شد که کتاب کناسگور را کامل نفهمیده بودهام. آنچه که من خودنگاره تصور میکردم بیشتر مانند عکسی فوری بود، و آنچه که به نظر میرسید …