
در دههٔ گذشته، دانشگاهیانِ بسیاری به نوشتن کتابهای خودیاری روی آوردهاند، اما این کتابها هنوز هم با مشکل «اعتبار و مقبولیت علمی» روبهرو هستند. خودیاری صنعتی چندینمیلیارددلاری است که سودهای کلانی در آن جابهجا میشود، بنابراین چندان تعجب ندارد که همچنان چرندیات و یافتههای مندرآوردیِ مرشدانی دروغین بر بخش زیادی از این بازار حکمفرما باشد. با این شرایط، خوانندگان چطور باید درست را از غلط تشخیص بدهند؟ مارک منسن، نویسندهٔ کتاب پرفروش هنر ظریف بیخیالی، راهکارهایی پیشنهاد میکند.
مارک منسن — خودیاری صنعتی چندینمیلیارددلاری است که کتابفروشیها و سالنهای کنفرانس را پر نموده، افراد زیادی را به سلبریتیهای رسانهای تبدیل کرده و از خودآگاهیِ روبهرشد نسلهای جدید سودهای کلانی میبرد. گرچه این صنعت زندگی افراد زیادی را -احتمالاً در جهت مثبت- تغییر داده، اما هنوز هم نزد بسیاری افراد مقبولیت و اعتباری ندارد. خیلیها آن را صرفاً یک حقهٔ تجاری میدانند. برخی دیگر برایشان خندهدار است که چه خرافات عجیبی بهعنوان توصیههای معقول زندگی عرضه میشود. خیلیها هم آن را امتحان کردهاند و چیزی جز احساس دلسردی در انتظارشان نبوده است.
البته روانشناسی بالینی هم آمار چندان شگفتآوری در تغییر فردی ندارد، اما حداقل وقتی روبهروی روانشناس مینشینید میدانید که او متخصصی آموزشدیده است که بر مبنای بیش از صد سال پژوهشهای تجربی به شما میگوید چهکار کنید.
اما، در خودیاری، نیمی از این افراد اصلاً مشخص نیست از کجا آمدهاند. این صنعت مبتنی بر نیازهای بازار است، نه پژوهش و تحقیق. این وظیفه به دوش خواننده است که مطالب را الک کند و تصمیم بگیرد چه چیز درست است و چه چیز غلط، که البته این کار همیشه هم آسان …